میتینگ های مبتذل ضد انقلاب با جمعیت انبوه 20 نفره


میتینگ های مبتذل ضد انقلاب با جمعیت انبوه 20 نفره
فتنه گران و گروهک های اپوزیسیون در پی ناتوانی از آشوب آفرینی در داخل، ترجیح دادند میتینگ های مبتذلی را در خارج کشور برگزار کنند.
شماری از این عناصر که در میان آنها اغلب، عناصر فرصت طلب و دارای مشکل برای پناهندگی دیده می شد، مقابل سفارت ایران در آنکارا جمع شدند. براساس تصاویر منتشره در رسانه های ضد انقلاب، تعداد پلیس بیش از تجمع کنندگان است! و عناصر ضد انقلاب بیشتر از 12-10 نفر را شامل نمی شوند. تجمعاتی از این دست اگر چه جز آبروریزی، عایدی دیگر برای اپوزیسیون ندارد اما فرصتی است تا عناصر کلاهبردار خود را اپوزیسیون جا زده و برای خود سابقه مبارزه بسازند!
در فرانسه هم نشست مشابهی برگزار شد که طی آن چند عضو فراری دفتر تحکیم و ادوار تحکیم به همراه کریم بغدادی (وکیل مدافع گروهک منافقین) گردهم آمدند. نشست دیگری نیز با حضور 20 تا 25 نفر از طرفداران نهضت آزادی و گروهک ملی- مذهبی در مالزی برگزار شد. به گزارش گویانیوز که تصاویری را از پشت سر حضار منتشر کرده، در این نشست، پیام تصویری ضبط شده عزت سحابی و تقی رحمانی پخش شد.
به اعتبار این اخبار می توان گفت گروه های رنگارنگی که خود را پرچمدار «رنگین کمان سبز»! در تمام جهان می دانند، در جلب توجه اکثریت قریب به اتفاق هموطنان مقیم خارج ناکام مانده اند و صرفاً فرصتی فراهم کردند تا برخی عناصر کلاهبردار برای فریب کشورهای غربی و اخذ پناهندگی خودی نشان دهند. در این میان سایت دروغ باف جرس، پیامی را از قول دو تن از عناصر آشوبگر زندانی منتشر کرده مبنی بر اینکه «فعالان دانشجویی خارج از کشور، زبان گویای مطالبات داخل باشند». این در حالی است که اساساً دو آشوبگر یاد شده ارتباطی با بیرون بازداشتگاه ندارند. در عین حال این فضاسازی رسانه ای نشان می دهد اتاق فکر فتنه سبز در خارج، از داخل کشور ناامید شده و به دنبال ایجاد کاریکاتور جنبش در خارج کشور است.
شعارهای آشوبگران در سال گذشته علیه اسلام و جمهوری اسلامی، پاره کردن تصویر حضرت امام در 16 آذر 88، شعار دادن به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی در روزهای قدس و 13 آبان 88، و سرانجام جسارت اوباش و تروریست های اجیر شده به ساحت مقدس امام حسین(ع) در روز عاشورا در یک دوره زمانی 3 ماهه، ماهیت واقعی فتنه سبز را آشکار کرد و به همین دلیل هم دانشگاه و جریان های دانشجویی جزو اولین طیف هایی بودند که به ابراز برائت و انزجار نسبت به نفاق جدید پرداختند.

حرکت موسوی از درون پوسیده بود


حرکت موسوی از درون پوسیده بود
خودنویس (یکی از رسانه های اصلی فتنه 88):

اگر در روزهای اول، شعار «رای من کجاست» بود اندک اندک شعارها رادیکال تر شد، این در حالی است که برنامه ها ثابت مانده بود. از آنجا که عملا در هیچ یک از بیانیه ها و اظهارنظرها هم هدف نهایی معلوم نبود، کم کم تردید حاکم شد...

  هامون نیوز به نقل ازصراط - «توقف حرکت جنبش سبز به خاطر بالا رفتن هزینه های این حرکت نیست بلکه دلایل اصلی را باید در درون این جریان جست وجو کرد.»

این تحلیل را سایت ضد انقلابی خودنویس منتشر کرد و در توضیح دلایل توقف فتنه سبز نوشت: دلیل اول ابهام در اهداف و برنامه هاست. اگر در روزهای اول، شعار «رای من کجاست» بود اندک اندک شعارها رادیکال تر شد، این در حالی است که برنامه ها ثابت مانده بود. از آنجا که عملا در هیچ یک از بیانیه ها و اظهارنظرها هم هدف نهایی معلوم نبود، کم کم تردید حاکم شد.

این رسانه ادامه می دهد: علت دیگر توقف و رکود، نبود ایده های جدید و تکرار ایده های پیشین به بهانه هر مناسبت مذهبی یا تاریخی بود که باعث دلسردی شد. در مواجهه با هر مناسبت تنها دو راه پیشنهاد می شد، الله اکبر شبانه روی بام و حضور در خیابان در روزهای بعد. نبود راه حل جایگزین مشکل سومی بود که به ویژه در 22 بهمن خود را به رخ کشید و باعث یأس بیشتر شد که اگر چنین نبود آن حجم عمیق سرخوردگی به یکباره در این جریان بروز نمی کرد.

خودنویس اضافه می کند: عامل دیگر تمرکز جنبش بر اصلاح طلبان است، مجموعه ای که با روزگار 8 ساله حاکمیت سرخوردگی بسیاری از افراد را منجر شده و نهایتا هم به ریاست جمهوری احمدی نژاد ختم گردید. همچنین باید پذیرفت که رسانه های اپوزیسیون جذاب نیستند و به جهت عدم تنوع و تکراری بودن مباحث عنوان شده در آنها، عملا نمی توانند تاثیر چندانی در بطن جامعه ایجاد نمایند.

این پایگاه اینترنتی تمرکز بر نتایج طرح هدفمندی یارانه ها را نیز نشانه سردرگمی و ابهام و بی آیندگی فتنه گران خواند. «خودنویس» همچنین معتقد است: اشکال از اصلاح طلبان نیست آنها روزنامه های خود را منتشر می کنند، بلکه اشکال از سکولارهاست که در دنیای مجازی یا خارج کشور و غیر آن چند پاره شده اند بی آنکه تعصبی به سکولاریسم داشته باشند. تقریبا همه رسانه های ما (سکولارها) در اختیار اصلاح طلبان است. ما خودمان را قانع می کنیم که کنار آمدن با آنها «فعلا» تنها راه چاره است! آنها را به خاطر مصلحت جویی شان سرزنش می کنیم و خودمان مصلحت را در همراهی با آنها می یابیم. همیشه منتظر می مانیم تا آنها کاری بکنند که ما بتوانیم نقدشان کنیم. مگر انفعال و وراجی شاخ و دم دارد؟ جان کلام اینکه، آنان که شایسته سرزنشند سکولارها هستند نه اصلاح طلب ها. این ما هستیم که فرصت سوزیم نه آنها. این چه انتظار بیهوده ای است که ما از اصلاح طلب ها داریم چرا سکولارها نمودی در داخل کشور ندارند؟ چرا یکی مثل آقای کاظمینی بروجردی، که بسیار هم محترم است، باید نماد سکولاریسم در داخل کشور باشد؟ اگر صدای دیگری را فریاد می زنی، انتظار شنیدن صدای خودت را نداشته باش.

نمونه‌ای مستند از تأثیر گذاری منافقین برذهن برخی شخصیت‌ها حضرتعا

نمونه‌ای مستند از تأثیر گذاری منافقین برذهن برخی شخصیت‌ها حضرتعالی را شاه فرض نمی‌کنم ولی جنایات اط

حضرتعالی را شاه فرض نمی‌کنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندان های شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است،..

ماجرای آقای منتظری یکی از فرازهای عبرت‌انگیز تاریخ انقلاب است. کسی که روزی «امید امت و امام» تلقی می‌شد اندک اندک تبدیل به بلندگوی منافقین شد و همین امر (به انضمام برخی مسائل دیگر) کار را بدانجا کشید که حضرت امام او را کنار بگذارند.

حضرت امام در این مدت سعی بسیار نمودند تا آقای منتظری حقایق مربوط به منافقین را درست درک کند ولی آقا منتظری با تأکید گسترده بر وجود «شکنجه‌های سبعانه و اعدام های بی‌رویه» در زندان ها، منافقین را افرادی مظلوم فرض می کرد که برای احقاق حق آنان باید هر کاری کرد. وی در نوشته کوتاهی خطاب به امام آورده است: «شنیده شد فرموده اید: «فلانی [یعنی آقای منتظری] مرا [یعنی امام را] شاه، و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض می کند» البته حضرتعالی را شاه فرض نمی‌کنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندان های شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است، من این جمله را با اطلاع عمیق می گویم.» (خاطرات آقای منتظری، جلد 2، صفحه 1212)اما این اطلاع عمیق، از کدام منابع موثق برای آقای منتظری حاصل شده بود که حاضر نبود هیچ سخن مخالفی در این باره (ولو از صدیق ترین افراد) را بپذیرد؟

تبیین امام از تأثیر پذیری منتظری از منافقین

حضرت امام در نامه معروف 6 فروردین 68 به آقای منتظری بر چند نکته تأکید کرده اند که تا حدی ماجرا را تبیین می‌کند. ایشان به آقای منتظری نوشته اند: «ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می شوید» و در بخشی دیگر از همان نامه به تحریک شدن آقای منتظری توسط منافقین اشاره فرموده و درباب انتقادات او به نظام نوشته اند: «به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب آنها نمی دیدم» و در ادامه نامه هم به این مطلب که آقای منتظری تریبون منافقین شده است پرداخته و مرقوم کرده اند: « نامه‏ها و سخنرانی‌هاى منافقین که به وسیله شما از رسانه‏های گروهی به مردم می‏رسید ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحی له الفداء- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید.»

تکذیب موضوع توسط منتظری

در مقابل، آقای منتظری تا آخر عمر این مطلب را نمی‌پذیرفت و قویاً هرگونه حمایت از منافقین و تحت تأثیر آنها قرار گرفتن را رد می کرد. در خاطرات آقای منتظری، سؤال کننده از وی پرسیده است: «مسئله دیگری که به شما نسبت داده شده این است که شما از منافقین و لیبرال‌ها حمایت می‌کرده‌اید، اصولاً مبنای این نسبت چیست؟ آیا حضرتعالی موضعگیری خاصی داشتید که اینها چنین نسبتی به شما داده‌اند؟»آقای منتظری هم در جواب گفته: «من همیشه زندان‌بان‌ها و مسئولین زندان را از برخورد غیر اسلامی با زندانیان برحذر می داشتم. من به زندان‌ها نماینده می‌فرستادم که زندان ها را بازرسی کنند که اخلاق اسلامی در آنها رعایت شود و به زندانیان ظلم نشود. ... آقایان انصاری نجف آبادی و ... مدت ها نماینده من در زندان‌ها بودند و به شکایات زندانیان رسیدگی می کردند. خلاصه من با تندروی ها مخالف بودم.»آقای منتظری در این فراز، به صورت ناخواسته یکی از کلیدهای روشن شدن ماجرا را به ما داده است: انصاری نجف آبادی.

ایرج مصداقی و نمونه‌ای از تأثیر گذاری برذهن آقای منتظری

ایرج مصداقی یکی از اعضای پروپاقرص سازمان منافقین بود که در سال 60 دستگیر و به 10 سال زندان محکوم شد. (طبق آنچه از خاطراتش بر می آید) از رهبران اصلی تشکیلات و شبکه مخفی منافقین در زندان محسوب می‌شده و (به اعتراف خودش در کتاب خاطراتش) نقشی بسیار پررنگ در شست‌وشوی مغزی جوانان فریب خورده منافقین و تلاش برای عدم بازگشت آنان به دامن نظام داشته و خلاصه طبق اصطلاحی که خودش از قول مسئولان زندان نقل کرده، «منافق تیر» محسوب می شده است.

او پس از آزادی از زندان هم به خارج از کشور رفت و هم اکنون هم با انواع تبلیغات و پمپاژ دروغ، در حال مبارزه با نظام است.او اخیراً کتابی مفصل در چهار جلد نوشته و توسط انتشاراتی در سوئد منتشر نموده و در آن به خاطرات زندان خود پرداخته است. نقد این کتاب فرصتی دیگرمی‌طلبد ولی در لابه لای کتاب (در عین آنکه بسیار ماهرانه سعی کرده تصویر وحشتناک مورد نظر خود را از زندان ها عرضه کند) ناخواسته حقایقی را لو داده است.

در جلد دوم کتاب او ماجرایی نقل شده که ما را به همان کلید فوق الذکر می رساند: «روزی، در حالی که در بهداری روی تختم دراز کشیده بودم، در اتاق باز شد و آخوندی به نام ناصری به همراه پاسداران و مسئول بهداری وارد اتاق شدند. وی خودش را ناصری «نماینده آیت الله منتظری در امور زندان ها» معرفی کرد و تلاش کرد که با تک‌تک ما صحبت کند.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه 136)مصداقی سپس نوشته است: ««ناصری» نام مستعار وی بود و نام اصلی اش انصاری نجف آبادی بود.»(همان، صفحه 136)

بنابر قول این کتاب، مصداقی از صحبت با او امتناع می کرده و او با خواهش و اصرار به صحبت با مصداقی می‌پردازد. طبق مطالب این کتاب، مصداقی در این صحبت‌ها بسیار از موضع بالا برخورد می کرده و در یک کلام نشان می‌داده که از هرچه رنگ و بوی نظام را بدهد متنفر است؛ اما با کمال تعجب، چند روز بعد از آن صحبت‌ها او را به دفتر زندان می‌خوانند و در آنجا با «انصاری نجف آبادی» مواجه می‌شود که منتظر اوست.

مصداقی شرحی از گفت‌وگوی خودش با انصاری در آنجا داده و نقل کرده که چطور شکنجه هاو سبعیت های انجام‌گرفته (!!) روی خودش و دیگر زندانیان را برای انصاری توضیح داده است.

مشی تشکیلاتی منافقین برای واقعی جلوه‌دادن شایعه شکنجه

باید توجه کرد که طبق یک مشی تشکیلاتی منافقین، آنها موظف بودند با توان هرچه تمام تر راجع به انواع شکنجه‌های (البته خیالی) روی خود سخن بگویند و آن را واقعی جلوه دهند. حتی از برخی مسئولین امنیتی نقل شده (نام آن افراد نزد بنده موجود است) که برخی زندانیان زن منافق که محکوم به اعدام بودند، خود را ازاله بکارت می‌کردند و برخی زندانیان مرد محکوم به اعدام منافق، آلت خود را با سیگار می‌سوزاندند تا پس از آنکه جسدشان به خانواده شان تحویل داده شد، آنها به شکنجه شدن عزیزانشان یقین کنند و از این طریق تضاد جامعه و نظام افزایش یابد. مصداقی در خلال نقل همان گفت‌وگو با انصاری نوشته: «[انصاری] چند بار در خلال صحبت هایش گفت: من دست شما را می بوسم، می دانم مظلوم واقع شده‌اید. «آقا» [یعنی منتظری] از طریق من مطلع شده‌اند که در این جا چه گذشته است و بر سر زندانیان و به ویژه زنان چه آمده است. ... او تأکید کرد: وقتی «آقا» متوجه اوضاع شدند، از خشم در اتاق دور خودشان می‌چرخیدند و بد و بیراه می‌گفتند. عاقبت خبر داد که دو روز پیش نیز جمعی از بازجویان و کارمندان دادستانی و زندان ها را به حضور پذیرفته و خیلی به آن‌ها تاخته که امکان پخش آن از تلویزیون نیست.» (همان، صفحه 137)

مصداقی تأکید دارد: تا اینجای کار حرف خاصی از انصاری نشنیده، ولی در اینجا یک مطلب رخ می دهد که امید مصداقی را برای پیشبرد خط تشکیلاتی اش زیاد می‌کند: «او [یعنی انصاری] سپس افزود که در اوین عده‌ای امامشان شده است لاجوردی، این «قصاب» و «فاشیست جنایت کار». اینها دقیقاً تعابیر وی نسبت به لاجوردی بود. ... ارزیابی او از لاجوردی دست من را برای برخوردهای بعدی باز کرد.» (همان، صفحه 138) (با عرض معذرت از خوانندگان، به دلیل ذکر این عبارات سخیف راجع به آن شهید بصیر).از همین جاست که انصاری(که ظاهراً دچار همان ساده لوحی معهود بوده و حسابی توسط دروغ های مصداقی و دیگر منافقین پخته شده بوده) با اصرار و حتی نوعی التماس از مصداقی می‌خواهد شخصاً این مسائل را برای آقای منتظری بنویسد: «او گفت: خواهش می کنم این‌ها را برای «آقا» بنویس. گفتم: به من چه ربطی دارد، من که نماینده او نیستم. شما که نماینده او هستید، این وظیفه را دارید. گفت: من خودم این کار را انجام خواهم داد ولی شما نیز لطفاً دریغ نکنید و از نگاه خودتان مسائل را مطرح کنید. ... دوباره تأکید کرد: خواهش می‌کنم این ها را برای «آقا» بنویس و توضیح بده.» (همان، صفحات 138 و 139)

ادامه صحبت های آن دو مفصل است و انصاری هرچه را مصداقی می گوید تأیید می‌کند و دائم برای آخرت خود و دیگران دل می سوزاند که چطور می خواهند جواب این همه ظلم (یعنی همان ادعاهای منافقین) را بدهند!

بعد از اتمام بحث، انصاری مجدداً از مصداقی می‌خواهدکه این ها را برای آقای منتظری بنویسد.

نوشتن نامه برای تکرار ماجرای بنی صدر درباره آقای منتظری

مصداقی در ادامه کتاب خاطراتش (ضمن تلاش برای آن که آن دستور تشکیلاتی از پرده بیرون نیفتد) به تفکرات خود در باب نوشتن یا ننوشتن نامه پرداخته و نقطه عزیمت خود را چنین توضیح داده است: «من یک موضوع کلی را در ذهنم مبنا گرفتم و آن واقعی بودن تضاد بین منتظری و وابستگانش با خمینی و جریان حاکم بر زندان ها بود.» (همان، صفحه 141) مصداقی تحلیل خود را برای تلاش در جهت جداکردن آقای منتظری از امام و نظام و رو در رو قرار دادن آنها را این گونه شرح نموده است: «شرایط حاکم بر زندان ها، پاشنه آشیل منتظری بود. او خود در زمان شاه در زندان به سر برده بود و با شرایط زندان به خوبی آشنا بود و به سادگی می توانست شرایط زندان های جمهوری اسلامی را با شرایط زندان‌های زمان شاه و آن چه که خود در رژیم «طاغوت و ضد اسلامی» تجربه کرده بود، مقایسه کند. احساس می کردم برملا کردن شرایط وحشتناک زندان‌ها و تمامی اعمال ضد بشری که بر زندانیان روا می‌داشتند، ممکن است او را بِشکَند. معتقد بودم که منتظری از یک صداقت نسبی [بخوانید ساده لوحی] برخوردار است. احساسم این بود که فاصله گرفتن او از خمینی، چه بسا به سود جنبش باشد و باعث آزاد شدن انرژی های زیادی شود. اگر نگاشتن آن چه که ناصری بر آن اصرار می ورزید، در این راستا به کار آید چه ایرادی دارد؟» (همان، صفحات 141 و 142)

البته بد نیست در همین جا اشاره کنیم که این ترفند (بیرون بردن مسئولان نظام از دایره آن، با روش های گوناگون) از سوی منافقین مسبوق به سابقه بود و قبلاً درباره بنی صدر هم اجرا شده بود (همان مطلبی که امام هم بدان اشاره کرده و منافقین را گرگ های اطراف بنی صدر که او را تباه می کنند خوانده بود). مصداقی در جلد اول کتابش طی شرح ماجرایی، به آن موضوع هم اعتراف کرده است: «بنی‌صدر رئیس جمهور وقت رژیم که هنوز توسط مانورهای ماهرانه مجاهدین از خمینی جدا نشده بود، نقشی دوگانه در این میان داشت و تلاش می کرد تا آن جا که ممکن است منافع خود را تأمین کرده و گلیمش را از آب بیرون بکشد.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلداول، صفحه 267) در هرحال مصداقی در نهایت، تصمیم خود را بر همان مبنای جدا کردن آقای منتظری از نظام استوار می‌کند: «می دانم قصدم از این کار چیست و آگاهانه نسبت به آن اقدام می‌کنم. شاید اندکی تأثیرگذار باشد و او را در مسیری دیگر قرار دهد. ... به این نتیجه رسیدم که نوشتن آن چه که بر من رفته یا شاهدش بوده ام، می‌تواند مفید باشد.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه 142)

کتابچه ای اختصاصی برای آقای منتظری

مصداقی سپس شرح سوزناکی از تعدادی از شکنجه‌های رایج (که اصولاً حقیقتی جز در ذهن او نداشت) را ذکر می‌کند که آنها را برای منتظری نوشته است و صریحاً اذعان می کند که این نامه (یا کتابچه) را به گونه‌ای نوشته که بر روی آقای منتظری تأثیر بگذارد: «به هر حال نامه به یک گزارش و شرح ماوقع شبیه بود. در گزارش مزبور به شکلی مشروح و مبسوط شرایط غیرانسانی حاکم بر زندان‌ها ... را در یک دفترچه ۴٠ برگی با ذکر نمونه های متعدد توضیح دادم. در خاتمه تلاش کردم بیشتر روی مسائلی که برای کسی چون منتظری مهم و به گونه ای اصلی بود، تمرکز کنم و از پرداختن به دیگر موضوعات بگذرم» (همان، صفحه 142)در نهایت مصداقی این دفترچه را به انصاری نجف آبادی تحویل می دهد. انصاری هم آن را به دست آقای منتظری می رساند تا خواسته یا ناخواسته، نقشه منافقین را تکمیل نموده باشد: «یک هفته بعد او [یعنی انصاری] ضمن مراجعه به بند گفت: مطالب را به همان شکل به «آقا» (منتظری) دادم. فقط نام تو را حذف کردم، زیرا ترسیدم «آقا» حواسشان نباشد و این ها را به شورای عالی قضایی یا نهادهای ذی ربط برای بررسی و رسیدگی بدهند و آنها گریبان تو را بگیرند که چرا چنین چیزهایی را مطرح کرده ای.» (همان، صفحه 143)

این تنها یک نمونه بود از گزارشاتی که به آقای منتظری می رسید (و با توجه به حضور باند مهدی هاشمی در اطراف وی و با توجه به اصرارهای امثال انصاری نجف آبادی و دیگر یارانش به زندانیان برای نوشتن این قبیل مطالب، باید متعدد اندر متعدد هم بوده باشد) و آقای منتظری بر مبنای آنها نظام و انقلاب را محکوم می کرد. آیا هنوز هم تأثیر‌گذاری منافقین برآقای منتظری و تریبون کردن او روشن نشده است؟ آیا هنوز هم آن «منابع موثقی» که «اطلاع عمیق» آقای منتظری از زندان های نظام را برای او حاصل می‌کردند آشکار نگردیده است؟


خاتمی عیدغدیر کجابود؟+عکس


خاتمی عیدغدیر کجابود؟+عکس

پایگاه خبری الجوار عراق در مطلبی به نقل از سایت جنبش صدر نوشت: هفته گذشته و در روز عید غدیر خم نشست سالانه "آل صدر" در تهران برگزار شد.

حجة الإسلام و المسلمین سید "مقتدی صدر" رهبر جنبش صدر عراق که در حال حاضر برای تحصیل علوم دینی در شهر مقدس قم اقامت دارد از مهمانان ویژه حاضر در این مراسم حضور داشت.

این پایگاه خبری در ادامه نوشت: علاوه بر سید "مقتدی صدر" تعدادی از فرزندان خاندان صدر از جمله سید "محمد صدر" و سید "کاظم صدر" حضور داشتند. علاوه بر آنها نوه های شهید صدر اول و دوم و نیز نوه امام موسی صدر نیز در این مراسم حضور داشتند.

الجوار همچنین افزود: در این مراسم تعدادی از نوه های امام خمینی (ره) به همراه سید "محمد خاتمی" رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران نیز حضور داشتند.


دانشجویان: خاتمی جیب ما را نزن، نمی‌خواهد از امام حمایت کنی


دانشجویان: خاتمی جیب ما را نزن، نمی‌خواهد از امام حمایت کنی


مراسم گرامیداشت روز دانشجو با عنوان "آذر عاشورایی " با حضور  کم نظیر دانشجویان دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران در دانشکده فنی این دانشگاه برگزار شد.

 مراسم گرامیداشت 16 آذر که مقارن با  اولین روز از ماه محرم، به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران با عنوان "آذر عاشورایی " از ساعت 12 سه‌شنبه 16 آذر در تالار شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران و با حضور بیش از 2000 هزار نفر از دانشجویان برگزار شد.

استقبال دانشجویان شرکت‌کننده در این مراسم به حدی بود که تمامی صندلی های سالن و بین آن ها و حتی سن تالار شهید چمران و راهروهای دانشکده فنی مملو از شرکت‌کنندگان در این مراسم بود.

در ابتدای مراسم پس از قرائت قرآن و سرود جمهوری اسلامی  تریبون آزاد دانشجویی برگزار شد. اولین دانشجو محمود خرم آبادی دانشجوی کارشناسی پزشکی، به پشت تریبون رفت و گفت : رویکرد انسانی در علوم پزشکی با مشکلاتی مواجه است.  بسیاری از اساتید کلاس‌های درس خود را با آیات قرآن و احادیث آغاز می‌کنند اما علم و دین را جدا از یکدیگر می‌دانند و این امر توهین به حیثیت دانشگاه است. وی در  انتهای صحبت خود  گفت : امروز به مرحله‌ای رسیده‌ایم که برای تربیت عالیجنابان ثروت وارد عمل شده و طرح دانشجویان پولی در دانشگاه‌های دولتی را مطرح می‌کنیم.

سید عباس سید ابراهیمی نفر دوم صحبت کننده در پشت تریبون دانشجویی بود، گفت :خاتمی در پیام تصویری خود که در روز گذشته منتشر شد، مانند سبک‌های دوران ریاست جمهوری خود آرام صحبت می‌کرد اما اکنون فضا را به گونه‌ای می‌بیند که مجبور است از امام و انقلاب صحبت کند.

وی در ادامه با لحنی آمیخته به طنز گفت: "آقای خاتمی جیب ما را نزن لازم نیست از امام حمایت کنی."

امیرحسین عبدالله زاده نفر سوم و آخرین نفری که به پشت تریبون  آزاد رفت و گفت : سخن ما برخورد جدی با سران فتنه است و یکی دیگر از مباحثی که به آن تاکید داریم، اجرای فرمان هشت ماده‌ای و برخورد با مفاسد اقتصادی است.

در ادامه حسین قدیانی ، نویسنده کتاب پرفروش "نه ده"  مقاله ای شیوا و به همان سبک و سیاق عاشورایی خود  را که به مناسبت این روز نوشته بود قرائت کرد که  با  تکبیر گویی حضار مواجه بود. وی در قسمتی از متن خود اشاره کرد:" امروز روز دانشجوست؛ ۱۶ آذر و همچنان آه از زر و زور و تزویر! امروز اول محرم است و من به جای این هوای آلوده دوست دارم در کربلای ارباب، نفسی تازه کنم. بر مشامم دوست دارم برسد هر لحظه بوی کربلا اما هوای تهران این روزها خیلی آلوده است. آدم جرئت نمی کند از خانه اش بیرون بیاید. باید زوج و فرد کنند. روزهای زوج به سران فتنه بخندیم و روزهای فرد از دست دستگاه قضا خون گریه کنیم.."

سپس سخنران اصلی جلسه دکتر محمد حسین صفار هرندی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلسه حاضر شد و در سخنانی، با اشاره به فلسفه جبهه بندی حق و باطل در روز عاشورا، به رویکرد ولایت مدار مردم و انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: "رویکرد انقلاب اسلامی به سمت امام (ره) بود و کانون اصلی شکل‌گیری انقلاب دل‌های آماده بود که این انقلاب همه‌گیر شد حتی آنهایی که در ته دل خود مبانی جاهلی داشتند انقلاب اسلامی آنان را محکوم کرد و در نهایت تسلیم شدند. با رحلت امام (ره) برخی افراد ارزش‌های جاهلی خود را رو کردند و یکی از کسانی که در دوران امام (ره) سنگ انقلاب را به سینه می‌زد پس از رحلت امام اعلام داشت ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارد و در زمان امام نیز رو نداشت تا مقابل ولایت فقیه بایستد.  امام در این خصوص مواضعی داشتند و اینگونه افراد فتنه گر غلط می‌کنند که خود را منتسب به امام می‌دانند و غلط می‌کنند که حکم خود را از ولی فقیه می‌گیرند و در این جایگاه می‌نشینند اما علیه ولایت فقیه می‌ایستند."

پس از اتمام سخنرانی، مهدی کمیجانی مداح اهل بیت (ع) به روضه خوانی پرداخت و جمعیت سوگوار عزای سالار شهیدان، بصورت دسته عزاداری با برافراشتن بیرق های عزارداری و با سینه زنی  از تالار فنی خارج شده و به سمت در اصلی دانشگاه حرکت کردند.
 در نهایت بیانیه بسیج دانشجویی خوانده شد و ادامه ی عزاداری به سمت مزار شهدای گمنام دانشگاه تهران ادامه یافت و پس از ساعتی  مراسم به پایان رسید.