پرونده ای خواندنی از حفظ حقوق زن به سبک آمریکایی

پرونده ای خواندنی از حفظ حقوق زن به سبک آمریکایی

راشل کوری

«راشل کوری» و «جسیکا لینچ» دو دختر جوان آمریکایی سرنوشتی خواندنی اما متفاوت با هم دارند اما سرگذشتشان در دو وجه با هم مشترک است:«خاورمیانه» و «تحریف شدن ماجرای آنان توسط منابع اطلاعاتی آمریکا به نفع ارتش».

سرجوخه «جسیکا لینچ» یکی از سربازان ارتش آمریکاست که به عراق اعزام شد در حالی که 19 سال بیشتر نداشت. اما «راشل کوری» 23 ساله یک فعال سیاسی بود که برای حمایت از زنان و کودکان کشته شده فلسطینی، با هدف اعتراض به حمایت سرسختانه آمریکا از اسرائیل به غزه رفت و بدن او درست هفت روز پیش از آن که «جسیکا لینچ» به اسارت نیروهای عراقی درآید، در زیر بولدوزرهای صهیونیست ها در غزه له شد.

از این دو دختر آمریکایی، اگر چه «لینچ» به عرق رفته بود تا برای زیاده خواهی های دولتش بجنگد اما «کوری» به غزه آمده بود تا در برابر سیاست های آمیخته با جنایت دولتش بایستد و جنگ را تمام کند.

کوری به عنوان یک شهروند آمریکایی معتقد بود که مسئولیت دارد تا از فلسطینی ها در مقابل سلاح های ساخت آمریکا که در اختیار اسرائیل قرار گرفته دفاع کند. او در نامه هایش به خانه فاش می کند که چگونه آب آشامیدنی از غزه به سمت شهرک های اسرائیلی منحرف می شود و چه طور در فلسطین، مرگ بر سر خانواده ها سایه افکنده است.

اونوشته بود:«جنایات اسرائیل آن چیزی است که مردم آمریکا بابت آن مالیات می دهند»! کوری خیال می کرد که شاید کشتن فلسطینی ها برای اسرائیل راحت باشد و رسانه های غربی از کنار این جنایات به سادگی عبور کنند اما اسرائیل به خاطر منافع مشترکی که با آمریکا دارد هیچگاه دوست ندارد با کشتن یک دختر آمریکایی در سرزمین های اشغالی یک رسوایی رسانه ای بزرگ برای خودش بیافریند.

کوری با باور به این که لباس نارنجی رنگش می تواند در برابر یورش اسرائیلی ها نقش جلیقه نجات را بازی کند و بلندگویی که در دستش گرفته بود سپری در برابر گلوله های صهیونیست ها باشد در برابر بولدوزرهای اسرائیلی در کنار چاه های آب ایستاد و بچه های غزه ای را به سمت مدرسه هدایت کرد.

اما وقتی سرباز اسرائیلی راننده بولدوزر پدال گاز را فشار داد و با سرعت به سمت کوری آمد، خیالات این دختر جوان نقش برآب شد. اینگونه بود که او جانش را داد تا ایمان بیاورد که حقوق زنان و کودکان و فراتر از آن، حقوق بشر برای دولتمردان آمریکا و صهیونیست ها یک بازیچه است.

خبر مرگ راشل کوری تنها دو روز مهمان رسانه های آمریکایی بود و بنا به دلایلی مشکوک، به کمای خبری رفت. در حالی که شهادت شاهدان عینی دال بر عمدی بودن قتل کوری بود اما با سکوت کامل مقامات آمریکایی روبرو شد و رئیس جمهور امریکا هرگز در خصوص یک شهروند آمریکایی که توسط بولدوزرهای ساخت آمریکا و خریده شده با مالیات های آمریکایی ها کشته شد، حرفی بر زبان نیاورد.

و اما ماجرای «جسیکا لینچ»: وقتی پنتاگون نجات موفقیت آمیز لینچ را اعلام کرد او به یک قهرمان یک شبه تبدیل شد. رسانه ها لینچ را با جملات زیبایی همچون «آمریکا عاشق جسیکا است»، او را به اوج شهرت رساندند. سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که پرزیدنت بوش از بابت جسیکا لینچ بسیار خوشحال است. روایت ساختگی دولت امریکا این بود که «جسیکا لینچ» در یک نبرد خونین مسلحانه در حالی که مجروح بوده، به دست عراقی ها می افتد و یک پزشک روانی عراقی در بیمارستان او را مورد آزار و اذیت قرار می دهد؛ سپس سربازان آمریکایی در یک عملیات قهرمانانه جسیکا را نجات می دهند!

پس از مدتی روایت ساختگی دولت آمریکا درباره جسیکا لو رفت: پزشکانی که جسیکا را مداوا کرده بودند فاش کردند که هیچ نشانه ای از جراحت ناشی از جنگ بر بدن او نبوده است! شاهدان عینی هم شهادت دادند تفنگدارانی که برای نجات جسیکا به بیمارستان هجوم بده بودند از قبل می دانسته اند که هیچ نیروی عراقی در آن اطراف نیست.

در حالی که داستان لینچ تحریف شد تا شخصیت او را قهرمان گونه نشان دهند، داستان کوری تحریف شد تا او و همفکرانش موجوداتی خطرناک معرفی شوند.

پس از ترور وحشیانه 12 زن مهابادی در مراسم رژه سالگرد دفاع مقدس به دست تروریست ها نیز، دولت و رسانه های آمریکایی که جنایتکارانی همچون سکینه آشتیانی را بی گناه جلوه داده و حمایت می کنند، ترور این 12 زن مظلوم را در کمای خبری فرو بردند.

وقتی آمریکا به حقوق شهروندان خودش همچون حقوق پایمال شده راشل کوری اهانت می کند و رسانه های خبر آمریکایی، این دختر مظلوم را بایکوت رسانه ای می کنند، انتظار نمی رود که دولت و رسانه های آمریکایی، حقوق 12 زن بی گناه مهابادی را که به دست تروریست ها به شهادت رسیدند محترم بشمارند.

پرونده ای از حفظ حقوق بشر در مرام آمریکا و غرب

پرونده ای از حفظ حقوق بشر در مرام آمریکا و غرب

کامیلیا شحاته

کامیلیا می توانست این راه نو و هوای تازه را انتخاب نکند. بپذیرید که می توانست بی تفاوت باشد. اما این حق هر انسانی است که بهترین ها را برای خود برگزیند و کسی هم این حق را ندارد که او را از برترین ها محروم سازد.

کامیلیا می توانست زندگی مرفه خود را دو دستی بچسبد و با انتخاب مسیری جدید، مجبور نباشد روزها و شب هایش را در یک اردوگاه مهاجرین آن هم در حاشیه قاهره به سختی بگذراند. او می توانست کودک یک و نیم ساله و شیرخواره اش را در آغوش بکشد و با آرامش خاطر، بدون هیچگونه مشقتی او را شیر بخوراند.

چند روز پیش، اسقف «آغابیوس» از کلیسای دیراموس درباره کامیلیا اینگونه اظهارنظر کرد:«کامیلیا را از نیروهای امنیتی تحویل گرفتیم. هم اکنون در یکی از منازل مهاجران در قاهره تحت نظر است و در حال تهذیب روحی او هستیم تا مغز او را از افکار جدیدش پاک کنیم». در حال حاضر، اخبار رسیده از وضعیت روحی و جسمی نامناسب کامیلیا خبر می دهد. هزاران نفر در اسکندریه تظاهرات کرده و خواستار آزادی کامیلیا شده اند اما اعتراض آنان راه به جایی نبرده است.

یک سال پیش بود که کامیلیا شحاته – بانوی 36 ساله مصری- که مدرس یکی از مدارس مسیحی بود از مسیحیت به اسلام پیوست. مسلمان شدن او آنچنان برای همسرش «تداوس سمعان رزق» که یکی از کشیش های مصری و رئیس کلیسای مواس در شهر «المنیا» در این کشور است سنگین بود که کامیلیا را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد. کامیلیا به پدر و مادرش پناه برد اما آنان نه تنها کاری برای او انجام ندادند بلکه از او خواستند که شوهرش را تحمل کند! هر چه اصرار کامیلیا بر تنفس در هوای تازه ای که انتخاب کرده بیشتر می شود، فشارهای همسر و گروه های افراطی نیز بر او شدت می گیرد تا این که او برای در امان ماندن از این هجمه ها راهی مرکزی در الازهر می شود که اسلام آوردنش را اعلان عمومی کند. در بین مسیر، نیروهای امنیتی مصر او را دستگیر کرده و تحویل گروه های تندرو می دهند.

تندروها از پیوستن او به اسلام بسیار عصبی شده اند چرا که بنا به اظهار برخی دوستانش، کامیلیا در حال حاضر، حافظ سه چهارم کل قرآن کریم است.

پس از تسلیم کامیلیا به گروه های افراطی که از حامیان ایالات متحده آمریکا به شمار می روند، اسقف «بیشوی» در واکنشی روانی به نگرانی از اسلام گرایی در بین مسیحیان و بلافاصله پس از سوزاندن قرآن در آمریکا همزمان با 11 سپتامبر مدعی شد که بخش هایی از قرآن باید حذف شود!

امین ارشادی روزنامه نگار در حوزه مسائل خاورمیانه در این باره معتقد است که اظهارات اسقف «بیشوی» نشان دهنده عصبانیت و نگرانی افراطیون از گسترش اسلام در بین سایر ادیان به ویژه مسیحیت است و یک تاکتیک روانی به شمار می رود. از سوی دیگر، تحلیلگران مسائل بین الملل، رژیم حاکم بر مصر را مجری سیاست های کاخ سفید در منطقه می دانند و دستگیری کامیلیا توسط نیروهای امنیتی رژیم مصر تأییدی بر این موضوع است.

آیا کامیلیا جنایتی مرتکب شده که دولت های مدعی از حقوق بشر از جمله دولت آمریکا درباره او سکوت کرده اند؟ چرا رسانه های آمریکایی و غربی که خود را مدعی حمایت از حقوق زنان و حقوق بشر نشان می دهند لب های خود را دوخته و سکوت کرده اند؟ چرا غرب و آمریکا از فردی همچون سکینه آشتیانی که پس از ارتباط نامشروع، همسر خود را به قتل رسانده دفاع می کنند اما از کامیلیا...؟ آیا آن ها نگران کودک شیرخواره کامیلیا نیستند؟



صدور حکم سنگسار سکینه محمدی

صدور حکم سنگسار سکینه محمدی

  محسنی اژه ای در این مورد اظهار داشت: در شرع مقدس اسلام راه اثبات زنای محصنه بسیار سخت است یا باید چهار بار شخص متهم با میل خود در چهار جلسه مختلف اقرار کند که مرتکب این گناه شده است که این مورد بسیار نادر است یا اینکه چهار شاهد عادل در یک جلسه حضور یابند و به آن کیفیتی که شما اطلاع دارید شهادت دهند. آیا این امر شدنی است؟ البته علم قاضی را نیز داریم. در مورد خانم سکینه محمدی آشتیانی چنین حکمی صادر شده؛ اما باید مراحل خود را طی کند. اتهام مقدم بر حد این خانم، اتهام قصاص او است زیرا قصاص حق‌الناس است. این پرونده باید مراحل خود را طی کند و باز هم تاکید می‌کنم که مقدم بر حد، قصاص است.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که چرا ارتباط قوه قضائیه با اهالی رسانه محدود شده است، گفت: این ارتباط محدود نشده است. قوه قضائیه در طول مدتی که گذشت سخنگو نداشت و من بخشی از علل آن را در ابتدای نشست مطرح کردم و امیدوارم با وجود تعیین سخنگو و همکاری همه‌ی شما بتوانیم ارتباط بیشتری با اهالی رسانه داشته باشیم.
سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ خبرنگار دیگری مبنی بر این که چرا در مواردی که هیات نظارت بر مطبوعات به توقیف یا لغو امتیاز روزنامه‌ای نظر می‌دهد، در دادگاه رای‌ خلاف این موضوع صادر می‌شود، گفت: بدیهی است که این موضوع اختلاف برداشت از قانون نیست.
ممکن است تشخیص هیات نظارت در خصوص موردی، وقوع جرم یا خلافی باشد و پرونده به دادگاه ارسال شود. دادگاه پرونده را مورد رسیدگی قرار می‌دهد و ممکن است دادگاه به این نتیجه نرسد که مجرم است، بالاتر از این موضوع ممکن است دادسرا در خصوص پرونده‌ای قرار مجرمیت صادر کند و با صدور کیفرخواست پرونده را به دادگاه ارسال کند؛ اما دادگاه به آن نتیجه‌ای که دادسرا به آن رسیده،‌ نرسد.

محکومیت‌عیسی‌سحرخیز‌اعلام‌شد

محکومیت‌عیسی‌سحرخیز‌اعلام‌شد

عیسی سحرخیز روزنامه‌نگار و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به 3 سال حبس محکوم شد.



بر اساس حکمی که دیروز به فقیهی، وکیل سحرخیز ابلاغ شده، این روزنامه‌نگار به 3 سال حبس، 5 سال ممنوعیت و محرومیت از فعالیت‌های سیاسی و مطبوعاتی و نیز یک‌سال ممنوع‌الخروجی محکوم شده است.

سحرخیز هم‌اینک در زندان رجایی‌شهر کرج است.

اعتراض شریعتمداری به رفتار همسران شهیدان باکری و همت؛

وقتی همسران شهید همت و باکری به حمایت از فتنه بر می‌خیزند و برای ابراز ارادت، سر بر آستان سران فتنه می‌سایند، بدیهی است که نه فقط پا بر خون به ناحق ریخته آن دو شهید بزرگوار نهاده‌اند بلکه با تاسف باید گفت خون پاک همسران شهید خود را برای «فروش»! به دشمنان خدا و قاتلان همت و باکری عرضه کرده‌اند!

امام راحل رضوان الله تعالی علیه- می فرمود؛ مسئولیت اهل قلم، فقط در مقابل آنچه می نویسند، نیست بلکه به خاطر آنچه باید بنویسند و نمی نویسند نیز مسئولند و فردای قیامت در محضر خدا بازخواست می شوند. این وجیزه لبیک به همان توصیه پیامبرانه حضرت امام(ره) است.
نوشته ای با استناد به شواهد و دلایل غیرقابل تردید، در دفاع از ساحت مقدس دو سردار شهید. باشد خدا بپذیرد و همت و باکری نیز گره از ابرو بگشایند و شاهد باشند یاران از قافله جامانده، رسم وفا از یاد نبرده و در مقابل- با عرض پوزش- «خون فروشی» آگاهانه یا ناخودآگاه کسانی که با آن دو شهید بزرگوار فقط «پیوند سببی» داشته اند، ساکت و بی تفاوت ننشسته اند.
نگارنده می داند در پی این نوشته، شماری اندک و کم شمار و به ناحق میراث خوار! زبان به ناسزا می گشایند و قلم به توهم می دوانند که چرا حرمت همسران دو سردار شهید را پاس نداشته ای؟! پاسخ هر چند در متن این نوشته خواهد آمد، اما به اختصار آن است که همسران این دو سردار شهید اگر قرب و منزلتی دارند- که داشتند و می توانستند کماکان داشته باشند- به خاطر «پیوند سببی» با آن بزرگواران بوده است، بنابراین، در صورتی که معلوم شود نه فقط سر همسویی با همسران شهید خود ندارند بلکه خون پاک آنان را خواسته یا ناخواسته- و انشاءالله ناخواسته- برای دشمنان اسلام و انقلاب و قاتلان تابلودار همسران شهید خویش «هدیه» می برند، دیگر همسر شهید به معنای «همسو با شهید» نیستند، هر چند که نام شهید را در شناسنامه خود داشته باشند! آیا غیر از این است؟! کاش اینگونه نبود، ولی متأسفانه هست!... بخوانید؛
1- آیا سران فتنه 88 و عوامل میدانی آنها، به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اهانت نکردند؟ وجود مبارک حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء را انکار نکردند؟ روز قدس به نفع اسرائیل شعار ندادند؟ روز 31 آبان به حمایت از آمریکا عربده نکشیدند؟ به ساحت ملکوتی امام راحل(ره) اهانت نکردند؟ و تصویر مبارک ایشان را پاره پاره و لگدمال نکردند؟ آشکارا از فرمول دیکته شده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران پیروی نکردند؟ آیا با منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها، گروهک های کومله، دموکرات، پژاک، عبدالمالک ریگی دست به ائتلاف آشکار و بی پرده نزدند؟! فلان خانم چادری را به جرم این که چادر بر سر دارد و حامی اسلام و انقلاب است، با اسلحه سرد و گرم مورد حمله قرار ندادند و پیکرش را با قمه و قداره و در حالی که شعار مرگ بر ... سر داده بودند، از هم ندریدند؟ فریاد مرگ بر بسیجی! سر ندادند؟ مسجد را به آتش نکشیدند؟ فلان بسیجی موتورسوار را با قمه تکه پاره نکردند؟ فلان مرد دارای محاسن را وادار به سردادن شعار مرگ بر ... نکردند؟ و هنگامی که از این شعار خودداری کرد، آیا او را در مقابل چشمان نگران و اشکبار همسر و فرزند خردسالش به قتل نرساندند؟ آیا نتانیاهو با افتخار! و آشکارا از فتنه گران به عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» یاد نکرد؟ آیا اوباما، حمایت مالی و سیاسی از آشوبگران را یک هدف استراتژیک برای مقابله با ایران اسلامی معرفی نکرد؟ جرج بوش آنها را پیاده نظام آمریکا در ایران معرفی نمی کرد؟ آیا تمامی دشمنان اسلام و انقلاب و امام و ایران در حمایت آشکار از سران فتنه به میدان نیآمدند؟ و... و...
اکنون سؤال این است و پرسش بسیار ساده ای نیز هست که پاسخ آن کمترین نیازی به ذهن های پیچیده ندارد. آیا دو سردار شهید ما - نستجیربالله و با پوزش از روح بلند و ملکوتی آنها- دشمنان امام حسین(ع) و امام زمان(عج) بودند؟! از اهانت به حضرت امام(ره) و پاره کردن و لگدمال کردن تصویر مبارک ایشان خشنود می شدند؟! از منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها و پژاک و کومله و سایر اراذل و اوباش حمایت می کردند؟! به نفع اسرائیل و آمریکا شعار می دادند؟! مسجد آتش می زدند، به همراهی و پیروی از آمریکا و اسرائیل و انگلیس افتخار می کردند؟! و...
انجام این جنایات و زشتی ها و پلشتی ها، از سوی سران فتنه و عوامل میدانی آنها که قابل انکار نیست. تمامی این اقدامات و مواضع ضد اسلامی و ضد انسانی آنان به قلم و زبان خودشان و تصاویری که خود از صحنه برداشته اند ثبت و ضبط است، اعتراف بازداشت شدگان که جای خود دارد. بنابراین باید پرسید آیا کودن ترین و دیرفهم ترین افراد نیز می توانند در دورترین افق های ذهن خویش تصور کنند که همت و باکری با این جرثومه های فساد و پلیدی و دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و امام و ایران سر آشتی داشته اند؟! آن دو شهید بزرگوار که جان و جوانی و هستی خویش را برای مقابله با این زشتی ها و مبارزه با آمریکا و اسرائیل و دنباله های داخلی آنها نظیر منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها و تروریست های مارکسیست به میدان آورده و خالصانه به خدای منان تقدیم کرده بودند.
2- وقتی همسران شهید همت و باکری به حمایت از فتنه برمی خیزند و برای ابراز ارادت، سر بر آستان سران فتنه می سایند، بدیهی است که نه فقط پا بر خون به ناحق ریخته آن دو شهید بزرگوار نهاده اند بلکه با تاسف باید گفت خون پاک همسران شهید خود را برای «فروش»! به دشمنان خدا و قاتلان همت و باکری عرضه کرده اند! و صد البته چه بدانند و چه فریب خورده باشند و ندانند، خیال باطلی در سر پروریده اند چرا که خون آن دو شهید، پیش از این و در آوردگاه مقدس جنگ 8 ساله به خدا فروخته شده است.
مگر نه این که در کلام خدا آمده است «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه... خدا، جان و مال مؤمنان را- در قتال و جهاد با دشمنان خدا- به بهای بهشت خریداری کرده است... و چه کسی وفادارتر از خدا، بر عهدی که بسته است؟» بنابراین، همسران آن دو شهید بزرگوار با پشت کردن به بینش و منش آن سرداران شهید، فقط «پیوند سببی» خود با آنها را شکسته اند، بی آن که از این گسست طرفی بسته باشند و یا بتوانند در ارادت مردم به سرداران سرافراز دفاع مقدس کمترین آسیب و خللی وارد کنند.
مردم ایران و همه مسلمانان پاکباخته جهان باکری و همت را بخشی جدانشدنی از هویت اسلامی و انقلابی خود می دانند و دیگران را، در صورت ناهمخوانی با راه و رسم آنان، نه فقط از خود نمی دانند که به تلخی می رانند. انتظار آن بود و هنوز هم دیر نشده و راه بازگشت هست، که همسران این دو شهید بزرگوار به خیل عظیم خانواده های شهدا بپیوندند و اگر در جریان فتنه 88 توفیق آن را نداشته اند که در کنار مردم و همراه و همگام با روح مطهر همت و باکری و خانواده های معظم شهدا به مقابله با سران فتنه و دشمنان امام و انقلاب برخیزند، لااقل، از میانه راه توبه کنند که خدای مهربان توبه پذیر است و همت و باکری هم بعد از رضایت خدا، از گناه آنها چشم پوشی خواهند کرد.
3- مردم این مرز و بوم در دامان اسلام عزیز پرورش یافته و با هوشیاری مثال زدنی از ترفندهای پیچیده دشمنان به سلامت عبور کرده اند، از این روی دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها نباید انتظار فریب آنان را داشته باشند و مثلا سران فتنه و رسانه های بیگانه نباید و نمی توانند با استناد به همسویی همسران شهید همت و شهید باکری با سران فتنه، خیال سوءاستفاده از نام آن دو شهید بزرگوار را در سر بپرورانند.
در این بخش از یادداشت پیش روی، بی آن که سخن از مقایسه مثل به مثل و جزء به جزء در میان باشد، اشاره به رهنمودی جاودانه و حکیمانه از کلام خدا ضروری به نظر می رسد. خداوند تبارک و تعالی در آیه نهم از سوره مبارکه تحریم داستان همسران نوح(ع) و لوط(ع) را به عبرت آورده و می فرماید «... آن دو تن همسر بندگان صالح ما نوح و لوط بودند ولی از آنجا که خیانت ورزیدند در آتش قهر خدا سوختند»...
باز هم تاکید می شود که خدای نخواسته، قصد مقایسه در میان نیست ولی هشداردهنده و عبرت انگیز است و دستکم آن که نشان می دهد پرورش یافتگان مکتب اسلام، اگرچه با مشاهده خروج همسران دو شهید بزرگوار خویش از حلقه بینش و منش آن شهیدان تاسف می خورند و آرزو می کنند که به راه بازگردند، ولی هرگز جایگاه آنها را با جایگاه شهدا اشتباه نمی گیرند و شهدای خویش را با همسران راه گم کرده آنان به ارزیابی نمی نشینند، بلکه به قول حضرت امیر علیه السلام، افراد را با معیار حق می سنجند، نه حق را با افراد و... «حق» همیشه با شهداست.
4- و بالاخره اگر این نوشته با برخی از «تلخی»ها همراه است امید آن که همسران گرامی آن دو شهید بر این برادر خویش خرده نگیرند و عذرش را بپذیرند که آنچه در این نوشته آمده است به خیرخواهی برای خود آنان بر کاغذ دویده و نگارنده اگرچه لیاقت همراهی با آن دو شهید بزرگوار را نداشته است ولی بر این باور است که آنان را بهتر از همسرانشان می شناسد و با مشاهده برخی از «نباید»ها دیدگان آن دو شهید را می بیند که با نگرانی و شاید ملامت به او می نگرند و زبان حال به ملامت گشوده اند که چرا زبان به کام و قلم به نیام کشیده ای؟! مگر ما را نمی شناسی؟ و یا، مگر همسران ما، خواهران تو نیستند؟