تنش در دانشگاه زنجان

تنش در دانشگاه زنجان

دانشجویان دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان و جمعی از مردم زنجان در اعتراض به برکناری یوسف ثبوتی، ریاست این دانشگاه، و توهین به وی در مراسم تودیع او، روز یکشنبه مقابل این دانشگاه تحصن کردند.

متحصنین با تجمع در مقابل ساختمان اصلی دانشگاه و نصب بنر پرفسور ثبوتی بر سردر دانشگاه خواستار لغو این حکم و عدم معارفه ریس جدید شدند.

ثبوتی با حضور در جمع متحصنین عنوان کرد که تا ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح روز گذشته از حکم برکناری خود بی خبر بوده است.

ثبوتی مبتکر و پایه‌گذار دانشگاه تحصیلات تکمیلی درعلوم پایه زنجان است. وی همچنین عضو هیئت موسس انجمن فیزیک ایران، عضو هیئت موسس انجمن نجوم ایران و عضو شورای همکاریهای علمی و بین‌المللی وزارت فرهنگ و آموزش عالی بوده است.


افشاگری خبرنگاری که برای اولین بار خبر ترانه موسوی را منتشر کرد

افشاگری خبرنگاری که برای اولین بار خبر ترانه موسوی را منتشر کرد

بعد از یک سال که از انتشار خبر کذب ترانه‌ی موسوی می‌گذرد یکی از کسانی که برای اولین بار چنین خبری را مطرح کرده‌ ، لب به سخن باز کرده و حقایقی را گفته است.
مطلب زیر توسط مینو صابری در وبلاگ شخصی اش منتشر شده است. مینو صابری یکی از نویسندگان سایت ضدانقلاب رادیو زمانه و از طرفداران جنبش سبز است. صابری در پست اخیر خود به ناگفته هایی درباره ی قصه کذب کشته شدن ترانه موسوی پرداخته است. خواندن اعترافات امید حبیبی نیا به عنوان خبرنگاری که برای اولین بار خبر دروغ کشته شدن ترانه موسوی و تجاوز به او را منتشر کرده است در نوع خود جالب و تکان دهنده است. انتشار ناگفته های این روزنامه نگار پس از سکوت یکساله اش درباره این ماجرا، گویای ظلمی است که سران فتنه بر جمهوری اسلامی روا داشته اند. به عنوان نمونه می توان به تهمت های مهدی کروبی به نظام و نیز اسناد دروغ در این ماجرا اشاره کرد که در رسانه های مختلف بین المللی انعکاس گسترده پیدا کرد؛ گزارش بی بی سی از گفته های کروبی در ماجرای ترانه موسوی

امید حبیبی‌نیا در این رابطه نوشته است:
سرانجام پس از نزدیک به یک سال سکوت، اکنون می توانم در باره دروغ بودن قصه ترانه موسوی بنویسم و توضیح بدهم که چرا یک سال سکوت کردم؟ سال گذشته در جریان تظاهرات و اعتراضات مردم، بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر با من برای انتقال اخبار، ویدئوها و عکس های تظاهرات و ارسال آن به رسانه های مختلف از جمله فرانس ۲۴ که من با آن همکاری می کردم، در تماس بودند. در روز دوازدهم تیرماه یکی از همین روزنامه نگاران که او را با نام ل. م معرفی می کنم به من اطلاع داد که دختری به نام ترانه موسوی ناپدید شده و بیم آنکه مورد تجاوز گروهی قرار گرفته باشد. ل.م منبع خبر خود را خبرنگار خود که اتفاقا پس از خروج از مسجد قبا بازداشت شده و به همراه ترانه موسوی در یک بازداشتگاه بوده است ذکر کرد.
دو روز بعد وی عکسی از ترانه موسوی برایم فرستاد و جزئیات بیشتری در اختیار من قرار داد از جمله یک شماره تلفن در آن زمان گروهی از دوستان چپ، وبلاگی راه اندازی کرده بودند با نام ایرانیان چپ که اغلب در داخل کشور بودند.از یکی از آنها که با نام آذر می نوشت، خواستم تا با شماره تلفنی که ادعا می شد تماس بگیرد. روز بعد آذر خبر داد که این شماره تلفن در شبکه وجود ندارد یا موقتا مسدود است. اما خود عین خبری که من برایش فرستاده بودم را در وبلاگش منتشر کرد. به این ترتیب برای نخستین بار وبلاگ ایرانیان چپ خبر احتمال تجاوز به ترانه موسوی را درج کرد، این خبر با کمی تفاوت عین خبری بود که چند ساعت قبل وبلاگ زیرزمین متعلق به ل.م آن را درج کرده بود اما از آنجا که کسی هنوز آن وبلاگ را نمی شناخت خبر با عنوان وبلاگ ایرانیان چپ منتشر شد.
از آنجا که به ل.م اعتماد داشتم تصور من بر این بود که این خبر می تواند صحیح باشد با این حال ساعت ها با وی در باره جزئیات این ماجرا گفتگو کردم. روز بعد وبلاگ دیگری به نام چریک آنلاین جزئیات دیگری در باره احتمال مرگ ترانه موسوی درج کرد. این وبلاگ متعلق به ر. و بود که ل.م او را خبرنگار فرهنگی خود و از کارکنان صدا و سیما می نامید دو روز بعد ل.م خبر داد که ترانه موسوی کشته شده و جسدش را سوازنده اند. هیچ منبع خبری دیگری وجود نداشت که صحت این ماجرا را تائید کند.
دو منبع که بطور ناشناس دو وبلاگ را منتشر می کردند به اضافه وبلاگ ایرانیان چپ تنها مرجع پخش این اخبار بودند، منتهی خبر ابندا توسط ل.م در اختیار من قرار می گرفت، من برای آذر که پیگیر این ماجرا بود می فرستادم و وی آن را درج می کرد، بعد با تغییراتی جزئی در دو وبلاگ دیگر کپی می شد. در همین زمان من از ل.م تقاضای اطلاعات بیشتری کردم از جمله آدرس و شماره تلفن خانه ترانه موسوی که وی مدعی بود ر. و عکس ترانه موسوی را از آنجا برداشته است ولی درست در همین زمان وی اطلاع داد که خانواده ترانه موسوی به شمال رفته اند و پدرش نیز درگذشته است. با اصرار من ل.م محلی در حوالی خیابان آزادی را به عنوان آدرس محل سکونت ترانه موسوی اعلام کرد. من بلافاصله به آذر خبر دادم و او به محل رفت و از کسبه محل در باره وجود خانواده ای با عنوان موسوی پرس و جو کرد و خبر داد که هیچ کس چنین خانواده ای را نمی شناسد. در همین حال در بالاترین و وب سایت های دیگر من را به عنوان کسی که مدافع این شایعه بودم مورد اشاره قرار می دادند و حتی کار به حذف همه لینک های ترانه موسوی کشید زیرا مدیر بالاترین معتقد بود که این خبر جعلی است. دو هفته بعد در حالی که پیگیریهای من برای یافتن ردی از ترانه موسوی به هیچ نتیجه ای نرسیده بود ، دوستان در تهران یکی پس از دیگری اعلام می کردند که نه در آموزشگاهی نام او هست و نه کسی دیگری او را در همان بازداشتگاه دیده است. در این زمان که تردیدهایم را با ل.م مطرح کردم وی گفت که مستقیما به همراه ر. و به کمیته پیگیری کروبی رفته و شواهد مربوط به این واقعه را در اختیار آنها قرار داده است. از وی خواستم تا نام کسی را که مدعی بود همراه با ترانه موسوی بازداشت شده را به من بدهد و او نام فردی را به من داد. مدتها بعد وقتی با او حرف زدم متوجه شدم که او حرفهای متناقض زیادی می زند و آشکارا مایل نیست در باره آن روز کذایی حرفی بزند.
اما اصلی ترین تردیدی که با آن روبرو شدم آن بود که از طریق دو مرجع مختلف در باره فرد مذکور تحقیق کردم مشخص شد روز هفتم تیر وی سرکارش حاضر بوده است و در ساعاتی که ل.م مدعی بود در بازداشت بوده مشغول کار بوده است در حالی که تردیدهایی جدی برای صحت این خبر داشتم و این اولین موردی بود که هیج نشانه ای از خانواده، دوستان و بستگان ش نبود. یک روز ل.م به من زنگ زد و گفت ماجرا لو رفته و او کشور را به همراه ر.و ترک کرده است طبعا در این مرحله من هر کمکی که از دستم برمی آمد برای آنها انجام دادم از وصل کردن ارتباط آنها با گزارشگران بدون مرز و دوستان دیگر در آن کشور تا تهیه کار برای تامین مخارج از ل.م خواستم که اگر اطلاعات بیشتری می تواند در رابطه با این موضوع منتشر کند در خارج از کشور می توان این کار را به راحتی انجام داد ولی وی دائما عنوان می کرد که به خاطر همان فرد ناچار به سکوت است اما یک روز بار دیگر گفت که همان فرد دستگیر شده و اکنون میخواهد حرف بزند و من ارتباط او و ر. و را با بی بی سی و صدای آمریکا برقرار کردم و گفتم که روز بعد هم می توانیم در فرانس ۲۴ این را پوشش بدهیم چون بالاخره ما دو نفر را داریم که خودشان از نزدیک پیگیر ماجرا بوده اند و آن را رسانه ای کرده اند اما تا چند روز بعد هم خبری از این دو روزنامه نگار نشد و بعد به من گفتند چون فرد مذکور آزاد شده است بهتر است فعلا سکوت کنند زیرا اکنون وزارت اطلاعات می داند منبع خبر ترانه موسوی چه کسی بوده است به ناچار من هم که در فیس بوک و تویترم نوشته بودم به زودی شاهدان ماجرا سخن خواهند گفت بار دیگر سکوت کردم ولی وقتی چند هفته بعد با یکی از همکاران همان فرد صحبت کردم وی اطمینان داد که وی در تمام روزهایی که ادعا می شد بازداشت بوده است، مشغول کار بوده است، این موضوع را با دو نفر دیگر هم چک کردم همگی شایعه بازداشت فرد مذکور را قویا تکذیب کردند.
در نتیجه برایم مسلم شد که این خبر از اساس دروغ است اما باز هم سکوت کردم تا این دو روزنامه نگار از آن کشور به کشورثالث دیگری منتقل شوند. در همین اثنا یکی از دوستان خبر داد که ر.و در یک محفل عمومی در کشور جدید در باره خبرهای نادرست گفته است مثلا مورد ترانه موسوی از مواردی است که دروغ بودن آن روشن است !!! یعنی نویسنده چریک آنلاین، کسی که می گفت عکس ترانه موسوی را از خانه ش برداشته و با ل.م به کمیته پیگیری کروبی رفته حالا می گفت که ترانه موسوی وجود خارجی ندارد !!! از ل.م در این باره پرسیدم، گفت لابد مصلحت چنین بوده، به او گفتم که فرد مورد نظر که همواره وجود او در تهران را دلیل سکوت در خارج از کشور اعلام می کنید هرگز بازداشت نشده بود نه در هفت تیر و نه اخیرا- یعنی حوالی دی ماه سال گذشته- وی گفت که تا هفته دیگر اسناد و مدارکی را با نام خودش در وبلاگی که با نام واقعی ش در آن مطالب فرهنگی می نوشت منتشر خواهد کرد چند هفته گذشت از او پرسیدم که چرا همچنان سکوت کرده است؟ اما او اصولا پاسخی نداشت. در این زمان بود که تصمیم گرفتم به محض آنکه شرایط لازم برای آنکه امنیت و اعتبار این دو منبع مخدوش نشود فراهم شد این موضوع را اعلام کنم.
مناسفانه اعلام این موضوع همراه شد با دروغ پراکنی های نبوی علیه من و پاسخ «کوبنده» من که سبب شد حساب فیس بوک قبلی من مسدود شود. اما بهرحال وعده داده بودم که در این باره بنویسم و از آنجا که ل.م و ر. و خود را پشت وبلاگ های بدلی شان پنهان کرده بودند، بسیاری منبع خبر ترانه موسوی را من می دانستند زیرا من بودم که در آن روزها این خبر ر ا این طرف و آن طرف منتشر کردم و علیرغم چند یادداشت و نقد و حتی حذف لینک ها در بالاترین در اثر تکرار این موضوع و واجد بودن تمام عناصر یک روایت ملودرام، کم کم امر بر همه مشتبه شد و همه این موضوع را باور کردند. من به عنوان روزنامه نگاری که این خبر را برای نخستین بار منتشر کردم وظیفه داشتم اعلام کنم اشتباه کردم، فریب منابع م را خوردم اما برای دستیابی به حقیقت راههای بسیاری را پیمودم و ماههاست که مطمئنم ترانه موسوی وجود خارجی ندارد اما منتطر بودم تا این دو روزنامه نگار به کشور دیگری منتقل شودند تا هیچ مشکلی برایشان پیش نیاید حالا با خیال راحت می توانم در باره جزئیات این شایعه سخن بگویم.

رقص بنی صدر با ساز صهیونیست ها

رقص بنی صدر با ساز صهیونیست ها

 رئیس جمهور فراری ایران که اکنون با سران گروهک تروریستی منافقین همکاری می‌کند، به خوش رقصی برای رژیم صهیونیستی پرداخت.

ابوالحسن بنی‌صدر در گفت‌وگو با تلویزیون دولتی آلمان، خواستار احیای آشوب‌های خیابانی سال گذشته شده تا زمینه برای فشار به مسئولان ایران برای پذیرش خواسته‌های رژیم صهیونیستی فراهم شود.

 
وی از فعالان جریان فتنه خواست که نشان دهند تهدیدات نظامی رژیم صهیونیستی علیه ایران واقعی است.
 
بنی‌صدر در این زمینه در سخنانی جالب ادعا کرد: همین نیم ساعت پیش منبع مطمئنی به من اطلاع داد که اسرائیل طرح حمله را آماده کرده و تا نوروز امسال به مرحله اجرا در خواهد آورد. تهدید، تهدید است و وقتی تهدید به جنگ شد زمانی هم ممکن است واقع شود. نباید خود را خام کرد و گفت تهدیدی است که هیچ وقت اجرا نمی‌شود.
 
رئیس جمهور فراری ایران افزود: ایرانی‌ها باید نسبت به این گونه تهدیدها بسیار حساس باشند و به رژیمی که این وضعیت را به وجود آورده فشار بیاورند تا سیاست هایش را تغییر بدهد.
 
وی که سال‌هاست به فرانسه پناهنده شده و اخیرا نیز یک همایش مشترک را با مریم رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین اجرا کرده است، توصیه‌هایی را هم به میرحسین موسوی و مهدی کروبی کرده و اظهار داشته است که این افراد باید به مردم بگویند که دستاوردهای اخیر ایران نظیر پرتاب موشک و رونمایی از هواپیمای بمب‌افکن بدون سرنشین، واقعیت ندارد.


حالا که از آراء باطله باختم، چِت می کنم!

حالا که از آراء باطله باختم، چِت می کنم!
کروبی در چت!
شیخ بانمک: سایر حکومت ها را نفی نمی کنم، مردم هرچه را که بخواهند می پذیرم! ... می خواهیم که خیلی زود پیروز شویم، چون پیروزی زودرس را زود از دست می دهیم و فراموش می کنیم (!)

  شبکه خبر پراکنی بی بی سی خبر اول امروز خود را به نفر پنجم انتخابات اختصاص داده است .
بی بی سی در خبر خود تحت عنوان " مهدی کروبی: مردم باید برای حکومت دینی و غیر دینی تصمیم بگیرند " به انعکاس اخبار از مهدی کروبی که این روز ها به شدت دگر اندیش شده و تحت عنوان مخالف دولت سعی می کند تا معروف بشود و هرز گاهی ظاهرا چت نیز می کند پرداخته است .

بی بی سی در خبر خود به انتشار مصاحبه نفر پنجم انتخابات با سحام نیوز پرداخته است و از آن تحت عنوان " شیخ اصلاحات در تالار مسنجر(!) " یاد کرده است .

کروبی که این روزها به شدت دوست دارد صاحب نظر باشد و البته خارق العاده در پاسخ به سوالی مبنی بر آن که آیا با یک حکومت سکولار موافق است که در آن، ضمن احترام به همه ادیان، دین از سیاست جداست و یا از نظرات حضرت امام و مقام معظم رهبری حمایت می کند که گفته اند "دیانت ما عین سیاست ماست؟" پاسخ داده است :

" شخصا طرفدار حکومت دینی است که در آن ارکان نظام بر آرای مردم استوار باشد اما در عین حال افزود "اینکه چه حکومتی باشد یا نباشد، آن به مردم مربوط است و می توانند هرگونه حکومتی را که برای خود مناسب می دانند تعیین کنند."

کروبی که گویا فراموش کرده است انتخابات تمام شده و یا شاید از حالا برای 3 سال آینده می خواهد سرمایه گذاری کند بر شعار های پوپولیستی خود تاکید می کند و در ادامه تصریح می کند : " سایر حکومت ها را نفی نمی کنم، مردم هرچه را که بخواهند می پذیرم "

این شیخ بانمک ولی درعین حال پررو که در ادامه می کوشد تا به اساس نظام اسلامی توهین کند تلاش می کند فضای جامعه را بی قانون نشان دهد . اگر چه از طرفی کم بی راه نمی گوید ، چرا که اگر قانون به خوبی حکم فرما بود او و دیگر دوستان کذاب و فتنه گرش را محاکمه می کردند .

بی بی سی به نقل از شیخ صدای آمریکا که از همه منتقد است جز نن جون خودش ، در تحلیلی عمیق از زمان پیروزی خود و دیگر دوستان فتنه گرش آورده است : " نمی خواهیم که خیلی زود پیروز شویم، چون پیروزی زودرس را زود از دست می دهیم و فراموش می کنیم (!) "

هم چنین گفتنی است کروبی در انتهای چت کردنش به راهپیمایی روز قدس اشاره کرده است . گویا چون می خواسته مانند سال قبل طرفدارانش بی آبرویش نکنند ( اگر چه دیگر آبرویی نیز ندارد ) خواهش کرده است حرمت روزه را نگه دارند تا سوژه سازی نکنند . اما دو نکته قابل تامل :

اول اینکه چرا اکثر طرفداران کروبی عذر شرعی دارند و نمی توانند روزه بگیرند ؟
و دوم آنکه کروبی و طرفدارانش که قدس را دغدغه نمی دانند چرا می خواهند در این راهپیمایی شرکت کنند ؟ بگذریم کروبی است دیگر...!

ننگ افتضاح پارسال روز قدس بر پیشانی اصلاحات

ننگ افتضاح پارسال روز قدس بر پیشانی اصلاحات

 افتضاح آشوبگران در روز قدس پارسال و سردادن شعارهای ضدانقلابی به نام فتنه تبدیل به مصیبتی دوسویه برای مدعیان اصلاح طلبی شده است به نحوی که اعضای این طیف مجبورند مواضعی متناقض در پیش بگیرند تا احیانا هم ملت متدین و هم عناصر ضدانقلاب حرمت شکن را به خود بدبین نکنند!

رسول منتجب نیا در گفت وگو با سایت «دی پرس» و درباره روز قدس گفت: ما در رابطه با مسئله فلسطین و قدس شریف اعتقاد ثابتی داریم و آن این است که قدس به عنوان قبله نخستین مسلمانان است و رژیم اسرائیل نیز یک حکومت معمولی نیست بلکه یک دولت ساخته استعمار در منطقه خاورمیانه است.
 
وی افزود: آنچه باید به عنوان یک شعار ادامه پیدا کرده و محور شود به رسمیت نشناختن رژیم اسرائیل و حمایت از مردم فلسطین است که در این سالها مورد ظلم و ستم واقع شده است. روز قدس یادگار امام(ره) برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین است.
 
وی تصریح کرد: معتقدم روز قدس باید هرچه باشکوه تر برگزار شود و شعار در حمایت مظلومان جهان باشد زیرا اسلام به ما تکلیف کرده است که نسبت به قبله نخستین مسلمین بی تفاوت نباشیم ولی بحث اینکه این حمایت چگونه باشد موضوع دیگری است ولی حمایت هم در قانون اساسی و هم در وصیت نامه امام(ره) عنوان شده است.
منتجب نیا در پاسخ به این سؤال که «سال گذشته بعضی شعارها داده شد مثل نه غزه، نه لبنان که خیلی گران تمام شد، دیدگاه شما چیست» تصریح کرد: معتقدم شعارهایی که سال گذشته مطرح شد از جریان اصلاحات نبود، در همین حال شعار اشتباهی که سر داده شد را نیز باید بررسی کرد و دید چه عملکردی سبب طرح این شعار شد(!)
 
وی خاطرنشان کرد: مسئولان باید به دنبال علت مطرح کردن این شعار باشند زیرا مردم معتقدند که باید مشکلات کشور بیشتر از دیگر کشورها مد نظر مسئولان باشد. شاید در همین زمینه شائبه هایی بوجود آمده که عده ای را به اشتباه انداخته است.
 
فاضل میبدی عضو گروه موسوم به «مجمع محققین» هم در اظهارنظری مشابه و متناقض نسبت به ماجرای روز قدس پارسال گفت؛ امروز مسلمانان غزه و لبنان مظلوم واقع شده اند و باید به آنها کمک کرد ولی متاسفانه امروزه همه مسائل، چه کمک به یک کشور و چه قطع رابطه با یک کشور سیاسی شده است در صورتی که در دین اسلام تفاوتی ندارد که مظلوم در کجا واقع شده است. معتقدم در حال حاضر تمام مسائل سیاسی شده است چه فردی که در نفی غزه و لبنان شعار می دهد چه فردی که در تایید حمایت از غزه و لبنان شعار می دهد.(!)
 
وی همچنین از احتمال شرکت اصلاح طلبان در راهپیمایی روز قدس صحبت به میان آورد و گفت: اگر مسئله قدس رنگ و بوی سیاسی به خود نگیرد و صرفا برای آزادسازی قدس شریف باشد وظیفه هر فردی است که در این راهپیمایی شرکت کند اما اگر قرار بر این باشد که از این روز بهره برداری سیاسی شود ماجرا متفاوت خواهد بود.
 
نه منتجب نیا و نه میبدی توضیح ندادند که «روزه خواری وسط جمعیت»، «شعار به نفع رژیم صهیونیستی» و خط کشیدن روی جمهوری اسلامی چه ربطی به بحث ها و مجادلات سیاسی دارد و چگونه تظاهر عده ای آشوبگر به حرمت شکنی ماه مبارک رمضان و حمله به اسلام را می توان توجیه کرد؟ از سوی دیگر وقتی جریان نفاق جدید حساب خود را با جریان برانداز آشوبگر و حامیان رژیم صهیونیستی و آمریکا یکی می کند بلکه گوی سبقت را از آنها می رباید، چگونه می تواند از حقوق ملت مظلوم فلسطین و آرمان امام خمینی(ره) دم بزند یا انتقاد کند که چرا روز قدس به نمادی علیه مدعیان اصلاح طلبی تبدیل شده است؟!