سردارانی که به خاطر سهم خواهی سربار شدند

سردارانی که به خاطر سهم خواهی سربار شدند

 

می‌گویند که سرنوشت را نمی‌توان از سر نوشت؛ اما می‌توان آن را با سر نوشت و خطوط پایانی‌اش را بی‌سرنوشت و به سرنوشت سینه‌سرخان مهاجر و نخل های بی سر تعالی یافت.

چه تلخ و مخوف است داستان سردارانی که سربار شدند. طلحه طلوع کردند و زبیر از بین رفتند. فرشته۲ خطاب شدند و ابلیس ادامه یافتند. صالح و طلحة الخیر۳ بودند و طالح و شرّ شدند. اهل بیعت شجره۴ بودند و اولین کسانی که با علی بیعت کردند۵ و اولین کسانی که آن را انکار کردند۶ و شکستند و اولین جنگ را به علی (ع) تحمیل کردند. و ۱۵۰۰۰ کشته، پشته کردند. امام و یارانش بر کشتۀ گریستند و فرمودند: «کاش ۲۰ سال پیش مرده بودم و چنین نمی‌دیدم»۷ . زبیر پسر عمۀ علی و پیامبر بود و بر پسر عموی پیامبر شمشیر کشید و علی و یارانش بر کشته‌اش آمدند، شمشیر زبیر را در دست گرفتند و مدتى بر آن گریستند و فرمودند: «با این شمشیر چه بسیار اندوه‌ها که از پیامبر دفع گردید!»۸ زبیر در ۱۲، ۱۵، ۱۶ و یا ۱۸ سالگى چهارمین یا پنجمین کسى بود که مسلمان شد۹. از مهاجرین به حبشه و مکه بود. جزو ۴نفری بود که علیه غصب خلافت همراه علی بود و سلمان فارسى می‌گوید: «زبیر در یارى رساندن به امیرمؤمنان(ع) از همه ما آگاه تر بود.»۱۰ و فاطمه فرمود: «یا علی اگر تو محذوری در عمل به و وصیت کفن و دفن شبانۀ من داری به پسر عمّه‌ام زبیر وصیّت کنم». در تمام جنگ‌ها شرکت داشت۱۱ و نقطه نقطۀ تنش مجروح بود۱۲. و ...

«شما زمان رسول خدا چقدر مقرّری می‌گرفتید؟ به اندازۀ سایرین. به نظر شما علی باید مثل پیامبر رفتار کند یا به شیوۀ عمر و عثمان‌هزار فامیل؟ طلحه و زبیر گفتند ولی ما سوابقی داریم و خدماتی!! مولا فرمود اما به اعتراف خودتان سوابق و خدمات من بیشتر است۱۳». و چنین بود که سرداران سپاه در جستجوی ویژه‌خواری، غلتیدند در دامن رقیب رهبر نظام. و معاویه اما بدش نمی‌آمد که رئیس جمهور علی در شام باشد، یا از اعضای شورای رهبری! اما چون علی نپذیرفت او هم لابد بنا به تشخیص مصلحت نظام اسلامی به سرداران سابق که به سهم وزارت و ولایت کوفه و بصره نرسیدند، اشارت کرد۱۴ و آنان هم به سر دویدند. و مجمعی از مخالفان علی در آنجا جمع شدند و حتی قتل عثمان را به امام علی نسبت دادند!۱۵ و سرانجام به جرم قتل عثمان به توطئۀ مروان به قتل رسید.۱۶ البته پیامبر اعظم و امام علی از بدعاقبتى طلحه و زبیر آگاه بودند و چنین فرجام بدی را هم به خود آنان و هم به دیگران خبر داده بودند.۱۷

شمر بن ذی‌الجوشن از سرداران امام علی ع در جنگ صفین بود و به مقام جانبازی نائل شده بود و ای کاش آن ضربه کاری‌تر بود و شمر هم می‌شد سردار شهید امام علی، اما نشد و شد قاتل امام حسین ع . چون در دوران توسعۀ اقتصادی و جغرافیایی و تجمل‌گرایی جناب عثمان، چرب خورده بود و حرام زیر پوستش جمع شده بود. و البته که حرام‌خواری زرد و سرخ نیست. وقتی نظام اقتصادی غیر اسلامی و عدالت‌گریز شد ... .

عمر سعد در پی آن همه نصیحت امام زمانش می‌دانست که فرزند رسول خدا را می‌کشد و با حجت زمانش مخالفت و مقاتلت می‌کند اما دنیا ! دنیا !

به قول سلمان فارسی دیگر چه کسی بلندمرتبه‌تر از زبیر؟ نه هاشمی سردار سازندگی، نه شاهرودی سردار قضایی، نه رضایی سردار نظامی، نه زارعی سردار انتظامی و نه سردار بزرگ اندیشه، آقای مصباح، همه‌شان بدون اطاعت محض از مولا خامنه‌ای ، از طلحه هم طالح‌ترند و از زبیر هم از بین‌رفتنی‌تر.

اینان اگر قرار باشد دچار نخوت شوند، هرگز گذشته‌شان در سطحی نیست که خدا به آنان خطاب ملک کند و اگر خود را در سطحی بدانند که در برابر حرف ولی امر، حرفی و اعتراضی داشته باشند به شرک در ربوبیت تشریعی دچار شده‌اند، مثل شیطان: «و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا إ لی رواة أحادیثنا فإنّهم حجتی علیکم و أنا حجةالله علیهم الرادّ علیهم کالرادّ علینا و الرادّ علینا کالرادّ علی الله و هو علی حدّ الشرک.»

                             به دلیل برخی برداشتهایی که از مقاله شده است، مطالبی را تأکید می‌کنم

خداوند به پیامبرش می‌فرماید: «لئن أشرکت لیحبطنّ عملک زمر ۶۵» اگر شرک بورزی قطعا قطعا اعمال خوب گذشته‌‌ات تباه می‌شود. یا «و لو تقوّل علینا بعض الأقاویل لأخذنا - منه بالیمین - ثمّ لقطعنا منه الوتین حاقّة ۴۴ تا۴۶ اگر مطالبی به ما ببندد قطعا با دست قدرت (دست راست) او را می‌گیریم و قطعا رگ گردنش را می‌زنیم!

شما ببینید چقدر لحن عتاب آلود است! واقعا آدم می‌لرزد. می‌ترسد و گریه‌اش می‌گیرد. آخر مگر پیامبر چه کرده است؟ به آیات دوم نگاه کنید که پیامبر حتی مخاطب هم فرض نشده و انگار خدا این تهدیدها را با دیگران در میان می‌گذارد. راستش دل آدم می‌سوزه :آخه خدای مهربان! چرا به خودش نفرمودید . حالا فرض کنید خدایمان یک عکس هم از محمّد صلّی اللّه علیه و آله می‌زد کنار این مطلب. چه می‌شد؟

 آیا این کار به معنای مشرک خواندن و ابوجهل خواندن پیامبر بود؟ مسأله خطیر است. دلسوزی برای پیامبر هم عین جهل است. دلمان برای خودمان بسوزد!

ما با استناد به همین شیوه و با تمسّک به فرمودۀ حضرت صاحب الزمان عج گفته ایم اگر هر کسی بخواهد مطیع خامنه‌ای نباشد و الراّد - رد کننده- علیهم باشد چه سردار اندیشه، مصباح عزیز باشد ، چه هاشمی و چه ... دچار شرک شده – ... و هو علی حدّ الشرک - امّا ما نگفتیم کسی مشرک است. به بیان منطقی، جملۀ شرطیّه هیچ مسأله‌ای را ثابت نمیکند. بویژه که همین ساختار را خداوند با هزار برابر تهدید و تحقیر نثار پیامبری می‌کند که شرک بورزد یا چیزی را از نزد خود، به خدا نسبت بدهد. و من با هزار برابر ادب!؟! عرض می‌کنم کسی که چیزی را به خدا یا پیامبر یا امام یا حجت خدا ببندد و یا حرف حجت خدا را در عمل یا نظر ولی آگاهانه رد کنند ... . خدایمان به پیامبری چنین عتاب می‌کند که حتی ترک اولی هم نداشت حالا هاشمی و امثال او اگر هم معصومند، ترک اولی که دارند . پس بهتر است به خدا ایراد بگیریم نه نویسندۀ این مقاله. ضمن اینکه مقالۀ بنده هیچ چیزی را علیه کسی اثبات نمی‌کند.

با علی باید خوارج گونه شد؟


ــــــــــــــــــ پاورقیها: ــــــــــــــــــــــــ

۱ . سیّئة تسوؤک خیر من حسنة تعجبک. امام علی ع .

۲. و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبلیس... . بقرة ۳۴

۳. ابن الحسن على بن ابى کرم ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۳،ص ۵۹

۴ . آیات ۱۰ و ۱۸ سوره فتح

۵. پیغمبر و یاران، ج ۲، ص ۴۲ و ج ۳، ص ۴۰ به نقل از تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۴۷.

۶. نهج البلاغه، خطبه ۳۱

۷. على بن ابى کرم ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۳، ص ۶۱

۸. پیغمبر و یاران، ج ۳، ص ۴۸ و ۴۹ به نقل از تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۷۲

۹. اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۹۶ و ۱۹۷

۱۰. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۲۹

۱۱. الطبقات الکبرى، ج ۳ص ۱۰۲ و ۱۰۴

 ۱۲ . اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۹۷.

۱۳ . بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۶.

۱۴ . نامۀ خاص معاویه به زبیر:بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۵ و ۶.

۱۵ . نهج البلاغه، نامه 45 و خطبه ۱۷۴

۱۶ . على بن ابى کرم ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۳، ص ۶۱

۱۷. بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۵

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد