خبرنامه دانشجویان ایران: یک اندیشکده آمریکایی اعضای بسیج دانشجویی را سربازان عرصه فرهنگی دانشگاههای ایران دانست که بدنبال انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاهها هستند تا با جنبش طرفدار دموکراسی لیبرال مبارزه کنند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از فارس، فصلنامه مطالعات خاورمیانه در شماره تابستان امسال (2010) به قلم "سعید گلکار " استاد دانشگاه استنفورد آمریکا به بررسی نقش بسیج دانشجویی و قدرت گرفتن این نهاد دانشجویی در دانشگاهها پرداخت.
گلکار در بخشی از این مقاله ادعا کرده که بسیج دانشجویی شاخه جوانان سپاه است که سعی دارد در بین دانشجویان نفوذ کند.
این نشریه در این مقاله، تاریخچهای از جنگ ایران و عراق را یادآور میشود و تولد بسیج دانشجویی در سال 1990 را بررسی میکند.
نویسنده در بخشی از این مقاله ادعا میکند که در سال 1998 رهبری ایران طی سخنانی در دانشگاه تهران خطاب به بسیجیها توصیه میکند که باید بیشتر در سیاست دخیل شوند و از آیت الله مصباح یزدی رئیس موسسه پژوهشی امام خمینی راهنمایی بگیرند.
گلکار در بخش دیگری از این مقاله همچنین ادعا میکند که مؤسسه امام خمینی مسئول طرح ولایت دانشجویان بسیجی شده که به دانشجویان آموزش سیاسی و ایدئولوژیک میدهد.
نویسنده همچنین ادعا کرده که بسیج دانشجویی علیه دانشجویان مرتبط با اصلاح طلبان و دانشجویان اصلاح طلب فعالیت میکند و بعد از روی کار آمدن احمدینژاد روابط بسیج دانشجویی و دولت وارد فاز تازهای شد که بسیج دانشجویی از دولت احمدینژاد حمایت کرد.
استاد دانشگاه استنفورد آمریکا در بخش دیگری از مقاله خود آورده است: اعضای بسیج دانشجویی به دنبال انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاهها هستند تا با گروهها و جریان چپ دانشجویی و جنبش دانشجویی طرفدار دموکراسی لیبرال مبارزه کنند.
دولت احمدینژاد بسیج دانشجویی را در سطح کلانی حمایت میکند
نویسنده با ادعای اینکه دولت احمدینژاد بسیج دانشجویی را در سطح کلانی حمایت میکند، در ادامه با اشاره به نام "علیرضا زاکانی " و "مهرداد بذرپاش " عنوان میکند که اعضای سابق بسیج دانشجویی به قدرت بیشتری دست پیدا کردهاند و نمونه آن علیرضا زاکانی است که نماینده مجلس شده و مهرداد بذرپاش که قبلاً در بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بوده، در حال حاضر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان ملی جوانان شده است.
در بخش دیگری از این مقاله همچنان عنوان شده که بسیج دانشجویی در 30 استان ایران نیز نماینده دارد و نقاط مختلفی را کنترل میکند که در دانشگاههای هر استان و هر شهری نیز دفتر دارد.
حتی اقلیتهای مذهبی مانند یهودیان نیز میتوانند عضو بسیج شوند
گلکار در بخش دیگری از مقاله خود ادعا کرده که تعداد بسیجیهای دختر از بسیجیهای پسر بیشتر است، در نوامبر سال 2003 از 50 هزار دانشجوی بسیجی 57 درصد زن بودهاند، از قومیتهای مختلف مانند آذری، بلوچ، عرب در بسیج عضو هستند و حتی از اقلیتهای دینی مثل مسیحیها زرتشتیها و یهودیان نیز میتوانند عضو بسیج دانشجویی بشوند و این نشان میدهد که نظام ایران یک طرح جدیدی را نیز برای اقلیتهای مذهبی دنبال میکند.
نویسنده در بخش دیگری از این مقاله ادعا کرده که 62 درصد معتقدند مسائل مادی یک انگیزه اصلی برای بسیجی شدن است ولی هیچ مدرکی وجود ندارد که بسیج به نیروهایش پول میدهد، همچنین خیلی از دانشجویان به این دلیل عضو بسیج میشوند که بتوانند به سطوح بالاتر تحصیلی و اشتغال دست پیدا کنند.
وی در ادامه ادعا کرده است: درست است که بسیجیها پول نقد را دریافت نمیکنند اما غذای رایگان، مسافرت، کتابهای درسی، امکانات و خدمات رفاهی مانند شنا، مراکز مقدس مانند مشهد مستقیم سفر میکنند و حتی میتوانند به سوریه، مکه و عراق نیز بروند و این عامل مهمی برای خانمها است که به بسیج بپیوندند.
گلکار در ادامه مدعی شده که بعضی از دانشآموزان و دانشجویان بخاطر اعتقادات اسلامی و تعهداتشان به نظام ایران به عنوان یک دولت اسلامی به بسیج میپیوندند که بتوانند از اسلام و انقلاب دفاع کنند، دانشجویان جدید الورود فقط با یک کپی از کارت ملی و یک قطعه عکس میتوانند عضو بسیج دانشجویی شوند و بسج نیز خیلی سریع کارت عضویت آنها را نیز صادر میکند.
کاروان راهیان نور نیز به عنوان روشی برای جذب افراد جدید است
نویسنده در ادامه با بیان اینکه کاروان راهیان نور نیز به عنوان روشی برای جذب افراد جدید است، ادعا کرده است: دانشجویان باز و بسته کردن سلاح، ایدئولوژی اسلامی، تاکتیکهای جنگ روانی را در بسیج دانشجویی آموزش میبینند و دانشجویانی که این دورهها را بگذرانند، به عضویت فعال بسیج در میآیند.
به ادعای این استاد دانشگاه آمریکا، بر اساس آمار مؤسسه امام خمینی متعلق به آقای مصباح، 26616 دانشجو از این دورههای آموزش بسیج فارغ التحصیل شدهاند و همچنین بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز نظام ایران حمایت خود از بسیج بویژه در بخش دانشجویی را افزایش داده است.
نویسنده در بخش دیگری از این مقاله ادعا کرده است: بسیج دانشجویی به عنوان سربازان عرصه فرهنگی و سیاسی در دانشگاههای ایران هستند و همانطور که جنبش لیبرال دانشجویی به عنوان یک بازیگر برای دموکراسی و آزادی در ایران نقش بازی میکنند، اعضای بسیج دانشجویی نیز نقش اساسی برای مقابله با این جنبش بازی میکنند.
گلکار در پایان مقاله خود ادعا کرده است که "بسیج دانشجویی نقش ویژهای در شناسایی دانشجویان اپوزوسیون و معرفی آنها به مراکز امنیتی داشته است. "
فصلنامه مطالعات خاورمیانه متعلق به انجمن خاورمیانه(The Middle East Forum) است که "دانیل پایپز " اسلام ستیز معروف در فیلادلفیا ریاست آن را بر عهده دارد و سیاستهای آمریکا در خاورمیانه را دنبال میکند و تهدیدات آمریکا در منطقه استراتژیک خاورمیانه را رصد میکند
اجبارمعاون وزیر دولت اصلاحات به همسرش برای کشف حجاب
معاون متواری مهاجرانی در وزارت ارشاد دولت خاتمی از همسر خود خواسته تا در لندن کشف حجاب کند.
رمضانپور تصویر این عمل غیراسلامی را با افتخار! در فیس بوک خود درج کرده است. همچنین نامبرده در فیس بوک، خود را از علاقه مندان به اتحاد جمهوریخواهان معرفی کرده است.
رمضانپور در زمان وزارت مهاجرانی، معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را -با وجود مخالفت برخی مراکز اطلاعاتی و امنیتی- برعهده داشت. او همچنین مدتی سردبیر روزنامه زنجیره ای آفتاب امروز بود و پس از فرار از کشور، در لندن پناهندگی گرفت و به جمع همکاران شبکه دولتی انگلیسی (بی بی سی فارسی) پیوست. وی هم اکنون با حلقه لندن و شبکه جرس در ارتباط است.
البرز همچنین نوشت:اجبار رمضانپور به همسر خود برای کشف حجاب، پس از اقدامات مشابه از سوی عناصر ورشکسته و فراری چون شیرین عبادی، فریبا داودی مهاجر، شادی صدر، مهرانگیز کار، فرناز قاضی زاده و... صورت می گیرد و با توجه به تکرار این روند به نظر می رسد که پشت کردن به باورهای اسلامی و کشف حجاب تبدیل به یکی از شرایط پناهندگی شده باشد!
آنچه در مصاحبه جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان با نشریه «پنجره» آمد و در بعضی از رسانه های دیگر هم منعکس گردید، این قلم را بر آن داشت تا نکات زیر را بنویسد. البته نه از آن رو که از «گوینده» محترم که صداقت و درایت خود را در طول 50 - 40 سال گذشته به اثبات رسانده و شایسته احترام فراوان است، تجلیل یا تقدیری بعمل آورد که این وظیفه ای است بر دوش بزرگان نه بر عهده نویسنده های کوچک بلکه از آن رو که آن بحث از آنچنان اهمیتی برخوردار است که نباید در آن نقطه تمام شود.
هامون نیوز به نقل ازجهان سعدالله زارعی در این مقاله افزود:آقای رحیمیان که خود در سالهای آغازین فعالیت مجمع روحانیون مبارز در جلسات شورای مرکزی مجمع روحانیون شرکت می کرده و از نیات، فکر، اهداف و روش های عناصر این جریان و جریان های همگرا- که روزی خط امامی، روزی اصلاح طلب، روزی تغییرطلب و روزی سبز خوانده شده اند- خبر دارد، به «خط نفاق» در این جریان اشاره کرده است.خط نفاقی که از یک سو با داعیه خط امامی، حضرت امام را به قربانگاه لیبرالیزم برده و از سوی دیگر با محاصره بعضی از شخصیت های سیاسی در یک برنامه ریزی کاملاً حساب شده، آنان را به مقابله با نظام جمهوری اسلامی وادار کرده اند. بدلیل همین خط، ارتباط او و چندین عضو دیگر از اوایل دهه 70 با مجمع روحانیون قطع شده است در این مصاحبه از جریانی پرده برداری شده است که در یک برنامه ریزی پیچیده و دقیق برای بعضی از افراد «موقعیت کاذب» درست می کردند و آنها را در حالی که گمان می کردند خیلی مهمند و یک اشاره، یا یک نامه سرگشاده و یا یک اعتراض آنان همه چیز را کن فیکون می کند، به مقابله با نظام واداشته و خود به تماشا می نشستند و منتظر بودند تا در بزنگاه حادثه وارد شده و میوه تعارض با نظام را بچینند!
حجت الاسلام رحیمیان در این مصاحبه به چگونگی مبتذل کردن و قربانی کردن یکی از این چهره ها اشاره کرده است و این قطعاً تنها یکی از چندین نفری است که طعمه آن جریان نفاق شده است. آقای رحیمیان می گوید در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 «کانون نفاق» دو برنامه را در ارتباط با آقای کروبی به اجرا گذاشتند. یک برنامه این بود که کروبی را پیش پای موسوی قربانی کنند و آراء او را به سبد موسوی بریزند و برنامه دیگر این بود که کروبی و موسویی را توأمان به این نتیجه برسانند که هر کدام از آرا لازم برای ریاست جمهوری برخوردار بوده اند. او می گوید: «در انتخابات در حالیکه حزب مشارکت، رسماً از نامزدی موسوی حمایت می کرد، عباس عبدی عضو مؤسس خود را که محکومیت قضایی داشت به ستاد کروبی اعزام کردند تا وانمود کند که از کاندیداتوری کروبی حمایت می کند. مجمع روحانیون در حالی که رسماً از کاندیداتوری موسوی حمایت می کرد عضو مؤسس خود، آقای ابطحی-که چهره ای متهم به جرائم گوناگون بود- را به ستاد کروبی اعزام کرد تا وانمود کند از ریاست جمهوری او حمایت می کند.
حزب کارگزاران که در انتخابات از کاندیداتوری موسوی حمایت می کرد، دبیرکل خود، غلامحسین کرباسچی را مامور حمایت ظاهری از ریاست جمهوری کروبی کرد و او به ریاست ستاد کروبی رسید و در تبلیغات انتخاباتی، معاون اول او خوانده می شد! این در حالی بود که کرباسچی یک متهم و محکوم به فساد اقتصادی بود. این حزب همچنین عضو دیگر خود- عطاء الله مهاجرانی- که متهم به انواع انحرافات سیاسی، فکری و... بود را به ستاد کروبی اعزام کرد تا وانمود کند از ریاست جمهوری او حمایت می کند. این «حلقه نفاق» افرادی را به روزنامه کروبی گسیل کرد تا به نام طرفداری از کروبی به او ضربه بزنند، از این رو بود که یک روز تیتر زدند: «رای سروش به کروبی» و حال آنکه چند روز قبل از این تیتر، سروش منکر وحی بودن قرآن- که به ارتداد می انجامد- شده بود!
آقای رحیمیان می گوید با این شگرد آن جریان نفاق توانست کروبی - که در انتخابات سال 84 حدود 5 میلیون رای داشت - را کاملاً از چشم مردم بیاندازد و رای او را به کمتر از آراء باطله برساند. از سوی دیگر این جریان نفاق با اتخاذ شگردهای مختلف به کروبی باورانده بود که تو حتماً رئیس جمهور خواهی شد تا جایی که وی هم باورش شده بود و می گفت فقط عزرائیل می تواند مرا از ادامه مبارزه انتخاباتی منصرف کند. این جریان از یک طرف کروبی را ساقط کرد و از سوی دیگر او را در برابر نظام قرار داد.
در فتنه اخیر و حتی فراتر از این فتنه، در جریان حوادث 30 - 20 سال اخیر این حکایتی است که بارها روی پاره ای از شخصیت ها پیاده شده است و باید گفت متأسفانه در اکثر موارد موفقیت آمیز بوده است. در همه این نمونه ها، دلسوزان انقلاب نوعاً فقط تأسف خورده اند از این که یک نفر از این جبهه جدا شد و به اردوگاه دشمن پیوست ولی در اکثر مواقع درصدد برنیامده که آن کانون برنامه ریزی که مجمع روحانیون مبارز را به ضد خود تبدیل کرد، دفتر تحکیم وحدت را به دفتر نفاق تبدیل نمود، انجمن های اسلامی دانشگاه ها را کانون توطئه علیه اسلام و نظام نمود، دهها مجمع اسلامی را به مجامع ضداسلامی تبدیل کرد را شناسایی کنیم و راه مکر در حادثه را ببندیم. آقای منتظری در آبان ماه 67 نطق حتاکانه ای کرد که دل همه مؤمنان را به درد آورد، چندی بعد یک نامه 31صفحه ای در منزل وی پیدا شد که یکی از سران فتنه 88 به او نوشته بود که حالا وقت آن است که این مطالب را منبری کنی و او بدون کم و کاست همان دستورالعمل را منبری کرده بود. در این ماجرا اگر چه مجری دستورالعمل بحق مورد انحراف قرار گرفت ولی آن کسی که آن دستورالعمل را نوشته بود یعنی همان فتنه گر - و امثال او - از این ماجرا، به سلامت رهیدند و در چندین نقطه دیگر وارد شدند و به کار خود ادامه دادند.
در دفتر تحکیم وحدت که از آغاز در مقابل تفکر نهضت آزادی شکل گرفت و اساساً فلسفه وجودی آن مقابله با تفکر نهضت آزادی بود هم همین ماجرا دیده شد. این دفتر از سال 76 به مرور به کانون نفوذ نهضت آزادی- البته بدون تابلو- تبدیل شد تا جایی که ابراهیم یزدی- سرکرده این گروهک- پیش نماز انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در سالهای دهه 1370 بود! چه کسانی این تطور حیرت انگیز را در دفتر تحکیم وحدت به وجود آوردند؟ چندی بعد یک نامه ای از یکی از اعضای مؤمن این دفتر- به نام محمدرضا طالبان- که مربوط به سال 1367بود به دست آمد که در آن رفت و آمد فراوان بهزاد نبوی، هاشم آغاجری، مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان و علیرضا علوی تبار و مطالبی که آنان به اعضاء دفتر القا می کردند، مورد اعتراض قرار گرفته بود. در این ماجرا هم فقط قربانیان مورد عتاب ما قرار گرفتند- که باید می گرفتند- ولی و بازهم آن کانون نفاق و فتنه چندان که باید مورد توجه واقع نشد.
الان زمان آن نیست که ما بر آنچه کرده یا نکرده ایم تأسف بخوریم، زمان عبرت از گذشته است. اگر گمان می کنیم آن کانون نفاق و فتنه حالا بیکار نشسته و شخصیت های دیگر ما مصون از خطر محاصره شدن، به خطا افتادن، متوهم شدن و با دشمن یکی شدن هستند، دچار ساده لوحی شده ایم. روی سخن در این بخش با شخصیت های اصولگراست که هنوز به آن سرگذشت گرفتار نشده اند، - هیچ کدامتان - تردیدی نداشته باشید که آن جریان نفاق و فتنه شما در کانون توجه خود قرار داده است. مگر نمی بینید برای اینکه شما را به دنبال خود بکشانند و در نهایت به تقابل با نظام وادارند، هر روز در روزنامه ها، سایت ها، محافل و... خود برای شما خبری می سازند و تیتری و عکسی و تحلیل و تفسیری!
آن جریان نفاق و فتنه روی نقاط ضعف امثال منتظری، کروبی، محتشمی، موسوی و... تمرکز کرد و مهمترین نقطه ضعف آنان این بود که خود را در کنار حضرت امام و یا حضرت آقا، صاحب سهم می دانستند و حال آنکه امام و رهبری برای خود سهمی قائل نبوده اند و همه حیثیت و هویت نظام و انقلاب را از مردم و برای مردم می دانستند. این نقطه ضعف به این کانون فتنه و نفاق کمک فراوانی نمود تا برنامه خود را روی آنان پیاده کنند. البته در این بین کاملاً واضح است و کمترین تردیدی در آن وجود ندارد که آن کانون داخلی نفاق با جبهه استکباری- شیطان بزرگ- یکی هستند و کمترین کار این حلقه فتنه گر و منافق، جاسوسی برای آمریکا و... است که می دانیم اسناد فراوانی برای آن وجود دارد. مخالفت همزمان امثال موسوی و اوباما با برنامه هسته ای ایران و اقدام همزمان آنان علیه رهبری و... کاملاً از این «یکی بودن» پرده برمی دارد. باید بدانیم که آن «کانون نفاق و فتنه» هنوز فعال است هر چند بعضی از بازوهای آن- امثال موسوی و کروبی- فلج شده اند.
یک سایت ضدانقلاب:از بیانیه های موسوی بخاری بلند نمی شود عضو گروهک ادوارتحکیم می گوید از بیانیه های موسوی، بخاری بلند نمی شود. |